سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      بوته‌ی خیال

      شعری از

      باقر رمزی ( باصر )

      از دفتر دفترچه بغلی سیاه مشقهای من نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۰ تير ۱۳۹۹ ۲۱:۲۴ شماره ثبت ۸۷۲۰۶
        بازدید : ۲۷۱   |    نظرات : ۵

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

       
      بوته‌ی خیال
       
      لبخندم را به چه کسی بسپارم
      که راهزنی کهنه‌کار نباشد؟
      در غروبی سرد
      از کوچه‌ی تنهایی گذشتم،
      ساعتِ پنج عصر،
      با تپش قلبم هماهنگ بود،
      چه آهنگین!
      چه عصری‌ست عصری که نام وحشت را
      کودکان از پدران خود به ارث می‌برند؟
      طلوع را دیگر به یاد ندارم.
      برای ذرّه‌ای نور،
      دالانها را پیمودم.
      دیگر در این صدف هدفی نیست.
      هر روز یأس جای یاس را می‌گیرد
      و روزگارم،
      روزبه‌روز غمین‌تر می‌شود.
      هنوز در صندوقچه‌ی قلبم
      کلیدی دارم که نامش امید است.
      ضمیر خود را در بوته‌ی خیال ریختم
      تا از قالب انگشتانم،
      تکلم بروید
      و خطی موازی استوای ابرویت را
      تا وتر آیینه کشیدم
      که هرگز گنجایش آن را نداشت.
      چگونه سَر کنم با این احساس عبوس
      که کماکان به دنبال جغد شوم خویش
      در قبرستان آرزوها می‌لولد؟
      روزی اگر بدان دست یابم
      می‌دانم که حقیقتِ بزرگِ هستی،
      فقط آن است و بس.
      نامم را به خاطر بسپار ای رنج بزرگ!
      که میعادگاه من و تو تنها در
      دلهایمان است
      و این است تفاوت بین واقعیت و حقیقت.
      چند روزی‌ست به این باور رسیده‌ام
      که می‌باید گذاشت و گذشت
      و اگر کینه‌هایم را در درونم بریزم
      چیزی برداشت خواهم کرد
      و اگر بیرون از خود جاری کنم،
      درست است سبک می‌شوم
      ولی سبک و پوچ هم می‌شوم،
      اما اگر ثقالت رنجهایم را در درونم نگاه دارم
      درست است سنگین می‌شوم
      ولی سنگین و باوقار خواهم شد.
      پس بهتر آن است تا با رنجهایم
      در خلوت خویش بیاسایم،
      تا مباد از درونم غریبه‌ای با خبر شود.
       
      باقر رمزی باصر
      ۲
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      قربانعلی فتحی  (تختی)
      چهارشنبه ۱۱ تير ۱۳۹۹ ۱۰:۵۴
      درود استاد گرامی رمزی .باصر.
      بسیار عالی موفق باشید
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      شعله(مریم.هزارجریبی)
      چهارشنبه ۱۱ تير ۱۳۹۹ ۱۲:۵۵
      درود استاد باصر بزرگوار
      برگی زرین از اشعارتان را به اشتراک گذاشتید
      زیباست
      مانا باشید به مهر استاد
      محمد باقر انصاری دزفولی
      چهارشنبه ۱۱ تير ۱۳۹۹ ۱۳:۰۹
      سلامی از ته دل حضور شاعر گرامی
      شعرتان لبریزاست از شورو شیدایی
      مانندهمیشه بردلم می نشیند
      درود. درود برشما
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      فریبا غضنفری  (آرام)
      پنجشنبه ۱۲ تير ۱۳۹۹ ۰۰:۵۵
      عالی بود بزرگوار
      درودتان 🌹🌹🌹
      بهنام حیدری فخر
      يکشنبه ۱۵ تير ۱۳۹۹ ۱۱:۱۲
      عالی و بسیار زیبا
      در پناه حق،شاد و پیروز و سربلند باشید
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0