سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      خنده

      شعری از

      بهمن بیدقی

      از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۸ ۱۵:۵۵ شماره ثبت ۸۲۸۶۳
        بازدید : ۳۹۵   |    نظرات : ۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر بهمن بیدقی

       خنده
       
       یکباره ، مثلِ مرغِ پرکنده
       پرت کرد خود را میانِ آن اتاق
       اتاق ، پُر بود از نفرات
       همه گفتند : هُو، چه خَبَره !
       دستگیره ی در شُدش کنده
       حالا مواظب باش پرده را نَکَنی
       چونکه آنهم ظاهراً ،
       به یه مو بنده
       
       اینقدر نفس نفس میزد
       انگار قلبش ازجایش ،
       میشدش کنده
       گفتند حالا چی شده ؟
       انگار، جنی شده 
       قیافه شو ببین ،
       عِینَهو آکتورِ سینماست
       مثل محسن تنابنده
       
       حالا بگو چی شده ؟
       آقای بی پَر و بال !
       آقای پَرکنده !
       گفت : شنیدید رادیو چی گفت ؟
       گفتند : حرف که زیاد میزنه رادیو !
       تو به ما بگو چی گفت ؟
       گفت : حرف هایی پُر از امید
       همه خوشحال کننده ، اخباری ،
       همه اش تکان دهنده
       رادیو گفت :
       همه اجناس ، زود ارزان می شود
       آزادی از بندِ اسارت ،
       زود آزاد می‌شود
       چهارانگشتِ شاه دزدِ زمانه ،
       بهرِ رسوائی اش خیلی زود ،
       کنده می‌شود
       خواسته های حقِ مردم ،
       زود اجرا میشود
       زودِ زود .....
       
       
       گفتند بس کن !
       حالا گفتیم چی شده !
       از شنیدنِ اینها چنین وضعی شدی ؟
       دیوانه را ببین ،
       حالا گفتیم چی شده
       
       رادیو که حرف ، زیاد میزنه
       تا حال شنیده ای؟ یک دقیقه ،
       محض رضای خدا ،
       رادیو حرف نزنه ؟ 
       
       بیا بشین تا بِهِت بگیم که چی شده !
       ظاهراً خنگول ، دچارِاشتباه شده ،
       ظاهراً بدموقع باز کرده رادیو را ،
       واردِ آن موجِ خنده دار شده
       
       رادیو برنامه ای گذاشته بود
       اسمش را گذاشته بود :
       بهترین دروغهای سیزده
       شادترین برنامه ای بود ،
       که این ورّاجِ دائم الصحبت - رادیو -
       بعد از یکسال غمین گذاشته بود
       باهم مشورت کردیم
       زنگ زدیم و ،
       چند دروغِ دست اول گفتیم ،
       اسمش را گذاشتیم :
       دروغهای سیزده
       
       همین ، تمام .
       فهمیدی آقای پَرکنده ؟
       روده بُر شدند ، ازدستِ آن ساده لوح همه ،
       اتاق ترکید ،
       از صدای قهقهه و خنده
       
       خوش خیال ،
       ازشنیدن اش آب شد، رفت توی زمین
       وقتی آب می‌شد آرزویش این بود :
       کاش می توانست بپرد از آن اطاق ،
       بال زنان ، همچون یک پرنده
       
       آنها هم بهرِ آنهمه دروغ ،
       در کشورِی که دروغ ،
       درآن عادی شده بود ، منعی هم نداشت
       همه از ریز ودرشت
       از صبح تا به شب
       جاری بود بر لبهایشان ،
       بی حسِ مسئولیت ، دروغ
       بی توجه ، به عاقبتش ،
       عاقبتِ دنیا و آخرت ،
       ناشی از دروغ
       به لطف رادیو ، تبدیل شدند ،
       به بهترین برنده
       خوش خیال هم ، که میان سیلِ دروغ ،
       از صداقت اش خجالت می کشید ،
       شد سرافکنده ،
       فقط با خجالت گفت :
       شرمنده
       
       کاش بودید و می دیدید
       انگار ریش ریش شده بود
       مثل عبور سیب‌زمینی ،
       از میانِ رنده
       همه سیب زمینی های آن اتاق ،
       دهن هاشان شده بود ،
       از خنده آکنده
       هرکسی، هرچیز دمِ دستش بود را آورد
       از سینی و قابلمه و بهر قژقژ، آن رنده
       همه یکباره شدند ،
       یک نوازنده
       واقعاً هم لیاقتشان ، درهمان حد بود
       همین لودگی ها بَرِشان بود ،
       کاملاً برازنده                                             
       
       بهمن بیدقی 98/12/27
      ۳
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۲۵
      بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود
      سال نو مبارک خندانک خندانک
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۵۴
      باسلام و عرض ارادت بزرگوار
      سپاسگزارم از محبت همیشگی تان که خیلی برایم ارزشمندست
      سالی را برایتان آرزو میکنم که در آن فقط از شادی و لبخند خبر باشد نه غم
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد باقر انصاری دزفولی
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۱۸
      باعرض سلام
      زیبا سرودی بود
      هزاران درود
      بهار آمد
      صنما بهارآمد ، بشکن تو غصه‎ها را🍀❤️🍀
      بده مژده‎ی رهایی ، دل دردمند ما را🌸
      چومسیح جان دهی تو،به منی که سخت زاریم🌸
      زدلا جدا کنی غم، بدهی به ما صفا را
      چه شود شبی تماشا، بکنیم رخ تو را ما⭐️🌺⭐️
      کرمِ تو نور شادی است ، دل تنگ بی‎نوا را💟
      نوروزتان پیروز🌺🌺
      دلتان بی غم🌺
      تنتان سالم🌹
      عمرتان باعزت❤️💚🧡
      #محمد_باقر_انصاری_دزفولی
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۱:۵۱
      باسلام و عرض ارادت بزرگوار
      سپاسگزارم از محبت همیشگی تان که خیلی برایم ارزشمندست
      با تغییر سال ، حال خوش تولدی دوباره به انسان دست میدهد
      انشاءالله با اتفاقات خوب و تکرار آنها ، پر ز شعف و شادی گردیم
      ازشعر و دعاهای زیبایتان هم ممنونم . چه زیبا هدیه ای بود
      بهترینها برایتان رقم بخورد
      همیشه شاد باشید خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      امیرعباس معینی(بیت الاسرار)
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۲:۵۳
      سلام جناب بيدقي مشكلات را كاملا ناطق و پر شور بيان نموده ايد

      سحر ثاقبم امروز بیافروز مرا
      در زرین سمایم تو بیافروز مرا

      انجمن بر همه کس روشن و افروز کنم
      سر هر سلسله من، آتش شهروز کنم

      بنگر سین ز سلامم همه آفاق برد
      بنما رخ ز سلامت همه دهر برد

      آسمانا بنما رخ که همی عید آید
      اخضرا دهر بنما لون همی عید آید
      نوروزتان پيروز🌸🌸🌸
      بهمن بیدقی
      بهمن بیدقی
      شنبه ۲ فروردين ۱۳۹۹ ۱۵:۰۸
      باسلام وعرض ارادت بزرگوار
      ساسگزارم از مهرتان و شعر زیبایتان
      عید شما هم مبارک
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0