چهارشنبه ۱۰ ارديبهشت
فرزندان غم شعری از سمیرا_خوشرو
از دفتر عاشقانه های شبنم نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۵ دی ۱۳۹۸ ۱۸:۰۳ شماره ثبت ۸۰۳۱۰
بازدید : ۴۰۴ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب سمیرا_خوشرو
|
فرزندانِ غم
با هر طلوعِ چشمِ ما در کوه های کوی غم !
پرتاب شد تیرِ غمی از نیشخندِ روی غم !
لبخند تا نزدیک شد، با آه سردی جان سپرد !
پیداست خنجر خورده بود از لشگرِ ابروی غم !
آرامشِ قُنداق را طوفانِ بی مهری گرفت !
پیچید بر اندامِ ما شلّاق های موی غم !
پایانِ هر راهی که می رفتیم شهرِ غصّه بود !
رو دست خوردیم از هزاران راهِ تو در توی غم !
می خواستیم از درّه های کوهِ حسرت رد شویم
با لغزشی دیدیم خود را حبس در بازوی غم !
موّاج شد دریای بیرحمی که نامَش زندگیست !
ما را هدایت کرد با گرداب هایَش سوی غم !
کشتیِ عمرِ ما شبی از موجِ غم ها شد رها
در ساحلی بر گِل نشست از بختِ بد پهلوی غم !
#سمیرا_خوشرو_شبنم
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
غمگین و زیباست