سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
  • روز اسناد ملي
28 شوال 1445
    Monday 6 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      دوشنبه ۱۷ ارديبهشت

      شِکوِه...

      شعری از

      از دفتر غربت موهوم نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۱ ۱۶:۵۳ شماره ثبت ۷۸۰۱
        بازدید : ۱۱۹۲   |    نظرات : ۱۶

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر

      1- گیسوان خدا
       زلف پریشانِ یتیمی ست
       در انتظارِ نوازش دستی
       گــرم!

       2- اگر به ریشِ درد،
       بخندم و درآغوش اش
       نگیرم،
       پس بر کدام "دامان"
       بگریَم و بر کدام زانو
       بمیرم؟...
       ***
       ای که از دلِ من، بی خبری!
       با من بگو:
       گیسوان کدام واژه را
       شانه بزنم؟...
       و سرِ کدام " جانان "را
       بر زانو بگذارم؟...
       زانوهایم!
       .
       .
       .
       زانو هایم در آغوشِ دست هایم
       مرده اند!
       و
       - واژه - هایم دیگر شورش
       نمی کنند و
       لب های بی شکوه ام،
       شِکوِه...
       ***
       مزه ی تمام غم ها را
       چشیده ام...
       اما غمِ ،خود ،
       غم دیگری ست!
       غم من،
       بوی بالِ قو...
       بوی اشک فرشته
       می دهد!
       فرشته ای که،
       در فراقش بال بال
       میزنم...
       و "حال ام" قال ام، گذاشته!...
       ***
       دوری ات را
       تحمل نتوانم و
       نزدیکی ات،
       یک آرزوست!
       بیا...
       بیا پیش از آنکه
       "کلاه" از سر بگیری و
       بگویی:
       ای وای!
       " چقدر زود دیر می شود"

       یادت هست
       گفتم چشم هایم را
       به جاده سنجاق
       کرده ام؟
       تا کمندِ سمندِ گریزپای تو
       باشند!
       لحظه ها را
       بر سینه ی "خورشید"
       آویخته ام...
       بیا تا مصلوب عقربه ها
       نشده ام"0000"
       بیا...
       ***
       سایه ها؛
       از غربتِ خورشید
       هار شده اند
       و بید شان
       سرو، می خواند!...
       ***
       "پژواره"
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0