يکشنبه ۱۴ ارديبهشت
سراب فانوس... شعری از علی صادقی
از دفتر دل بند نوع شعر رباعی
ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۷ مرداد ۱۳۹۵ ۲۰:۱۵ شماره ثبت ۴۹۴۹۰
بازدید : ۴۶۰ | نظرات : ۳۲
|
آخرین اشعار ناب علی صادقی
|
از عمر وجوانی فقط افسوس بماند
زین خواب گران وحشت کابوس بماند
بیراهه برفتیم و در این ظلمت شب؛
بر دیده ی ما "ســـرابِ فانـــــوس" بماند
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) مرکز شهرستان سراب که یکی ازشهرستانهای استان سوم کشور است . این شهر در 124 هزارگزی ...
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) یکی از شهرستانهای استان دوم کشور و در قسمت باختر شهرستان تبریز در منطقه ٔ کوهستانی و جلگه مانند دهلیزی است که بین دو رشت ...
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اواوغلی بخش حومه ٔ شهرستان خوی واقع در شش هزاروپانصدگزی شمال خاوری خوی و سه هزاروپانصدگزی خاور شوسه ٔ ...
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بهی بخش بوکان شهرستان مهاباد واقع در 34 هزارگزی شمال خاوری بوکان ...
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب .[ س َ ] (اِخ ) مشهور به سراب فش . دهی است از دهستان کنگاور بخش کنگاور شهرستان کرمانشاه . واقع در 12
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان خدابنده لو از بخش قروه ٔ شهرستان سنندج واقع در 6 هزارگزی شمال خا ...
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔشهرستان سنندج واقع در 36 هزارگزی خاور سنندج و
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کرانی شهرستان بیجار واقع در 18 هزارگزی شمال حسن آباد سوگند و
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هنام و بسطام بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد واقع در 19 هزارگزی جنو ...
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چالان چولان شهرستان بروجرد واقع در 13 هزارگزی جنوب باختری بروجرد ...
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ای تیوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد واقع در 18 هزارگزی شمال خاور ...
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه ٔ شهرستان اهواز واقع در 18 هزارگزی خاور ایذه . هوا ...
سراب
لغت نامه دهخدا
سراب . [ س َ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از دهستان براآن بخش حومه ٔشهرستان اصفهان . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10 ...
سراب
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] (اِ.) زمین صاف و هموار که در اثر گرمای زیاد، از فاصلة دور به نظر آب می نماید.
سراب
فرهنگ لغت عمید
(اسم) [عربی] [sarāb] تصویری موهوم که در روز و روی سطح افقی به دلیل انعکاس نور بر لایهای از هوای رقیقشدۀ نزدیک به سطح ...
سراب
فرهنگ لغت عمید
(اسم) ‹سرآب› [قدیمی] [sarāb] باغ و زمینی که نزدیک آب و سرچشمه یا ابتدای نهر و رودخانه باشد.
سراب
فرهنگ واژگان مترادف و متضاد
آل، سرابه، شورهزار، کوراب ≠ چشمه
سرابmirage
فرهنگ واژه های مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تصویر ناشی از خم شدن و بازتاب نور در لایههای گرم هوایی که دارای چگالیهای متفاوت است