سرو آزاد...

زنده باد داداش مهدی گلم

درود برادربزرگوارم
بسیارزیباومتعهدانه بود
احسنت

دانش پاك در دلهای ناپاك قرار نمی گیرد.سقراط

درود گرامی
بسیار جالب و زیباست
زنده باد ایران
پاینده انقلاب اسلامی

چون ٬مراد ومنطق سرو چمن ٬آزادگیست؛
قامت والای او٬ از هر قفس ٬بیزار بود...

خیلی هم قشنگ آفرین

گویا تو مصرع دومی اشتباه تایپی پیش اومده: بودی ==> بودش

درود بر دوست مهربانم
بسیار دلنشین و زیباست
مرحبا بر شما

سرو ایران ٬در میان هرزه ها٬ بی یار بود.............
بوی لاله وسرو وآزادگی وخون میداد شعرتان بزرگوار ....خداکند شرمنده خون سرخشان نباشیم........درودبرشما

....................... ......................
صد هزاران لاله مدفون شد به پای سرو ناز
کار آلاله به گلشن ٬نهضت وایثار بود

شد فدای سرو میهن خون سرخ لاله ها
سرو ازادی دگر ٬در پای آن گلزار بود...

بسیااار زیبااااا
یادشان گرامی
....................... ......................
قدیم به اهالی خوب شعرناب:

گروهي از فارغ التحصيلان پس از گذشت چند سال و تشكيل زندگي و رسيدن به موقعيت هاي خوب كاري و اجتماعي طبق قرار قبلي به ديدن يكي از اساتيد مجرب دانشگاه خود رفتند.
بحث جمعي آن ها خيلي زود به گله و شكايت از استرس هاي ناشي از كار و زندگي كشيده شد. استاد براي پذيرايي از ميهمانان به آشپزخانه رفت و با يك قوري قهوه و تعدادي از انواع قهوه خوري‌هاي سراميكي، پلاستيكي و كريستال كه برخي ساده و برخي گران قيمت بودند بازگشت. سيني را روي ميز گذاشت و از ميهمانان خواست تا از خود پذيرايي كنند . پس از آنكه همه براي خود قهوه ريختند استاد گفت:
اگر دقت كرده باشيد حتما متوجه شده ايد كه همگي قهوه خوري هاي گران قيمت و زيبا را برداشته ايد و آنها كه ساده و ارزان قيمت بوده اند در سيني باقي مانده‌اند. البته اين امر براي شما طبيعي و بديهي است. سرچشمه همه مشكلات و استرس‌هاي شما هم همين است. شما فقط بهترين ها را براي خود مي‌خواهيد. قصد اصلي همه شما نوشيدن قهوه بود اما آگاهانه قهوه خوري هاي بهتر را انتخاب كرديد و البته در اين حين به آن چه ديگران برمي داشتند نيز توجه داشتيد. به اين ترتيب اگر زندگي قهوه باشد، شغل، پول، موقعيت اجتماعي و ... همان قهوه خوري هاي متعدد هستند. آنها فقط ابزاري براي حفظ و نگهداري زندگي اند، اما كيفيت زندگي در آنها فرق نخواهد داشت. گاهي، آن قدر حواس ما متوجه قهوه خوري‌هاست كه اصلا طعم و مزه قهوه موجود در آن را نمي فهميم .
پس دوستان من، حواسمان به فنجان ها پرت نشود... به جاي آن از نوشيدن قهوه خود لذت ببريم.

جناب آقای صادقی عزیز، سلام علیکم.
.............................................................
بسیارزیباست این غزل و........احساسِ شما.........
دستمریزاد بزرگوار............
خارِ سوزان را، زِجان سروِ رعنادورکرد
اتشی زد هرزه را،کان شعله ها،اخطاربود
.................................................................
(زخمها بس خورده بودی.....................)
شاید......(زخمهابس خورده بوداو............).....(پیشنهاد)

درود گرامی

درود بر شما و احساس نابتان

درود برشما زیبابود

درود به صادق جان و احساس شاعرانه اش

انشالا که خون سرخ لاله ها باعث سرافرازی سرو میهن شده باشه

درود برشما
خیلی هم قشنگ
برقرار باشید

عرض ادب و احترام
بی نهایت موزون و گوشنواز با درونمایه ی احساسی و اجتماعی .
لذت بردم بزرگوار .............احسنت
(منتها در مصرع دوم تاملی بفرمایید)

سرو میهن ٬روزگاری ٬در حصارِ خار بود

زخمها بس خورده بودی٬ صورتش غمبار بود

قامتش ٬خم بود وپایش ٬قوت قامت ٬نداشت

سر به تن آویز و٬رعنای تنش٬ بر دار بود
غزل زیبا ودلنوازبوداستادعزیز
موید باشید