سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 خرداد 1403
  • روزجهاد كشاورزي (تشكيل جهادسازندگي به فرمان حضرت امام خميني -ره-)، 1358 هـ ش
10 ذو الحجة 1445
  • عيد سعيد قربان
Sunday 16 Jun 2024
    مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

    يکشنبه ۲۷ خرداد

    کابوس کلاس فقه

    شعری از

    مریم رستم زاده

    از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

    ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۸ آذر ۱۳۹۴ ۱۵:۵۴ شماره ثبت ۴۲۸۵۳
      بازدید : ۲۷۲   |    نظرات : ۳۲

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر مریم رستم زاده

    پر از مرگم و رگ‏هایم شده خالی زخون گرم
    و از هر چیز دلگیرم شبیه جنگِ با هم‏رزم
    به دستم لرزه افتاده،و جان،جان می‏کند آرام
    تمام هستی ‏ام یک‏جا شده بر لب دو خط دشنام
    زمین بگذشته و حتی به قدر یک وجب جا نیست
    زمان گرد است و با اینحال تنها یک افق جاریست
    میان لخته ‏های خون، درونِ حلقِ پُر پرسش
    دوشرطی‏ های غمگین صدایم حین آمیزش
    ....
    شبیه حال دیروزم،کلاس رمل و اسطرلاب
    بشین!پاشو!بخوان!برگرد!"قبولِ مرد یا ایجاب؟"
    و شخص اول و دوم،همیشه یک توهم بود
    تمام زندگی مان را ضمیر غایبی فرسود
    "نماز آخر وقت" و "نجاست بر کف محراب"
    "نکاح مرد و مادرزن"،"سقوط خر به چاه آب"
    تلاقی ‏های بی ‏منطق، معماهای پیچیده
    و من درگیر این پرسش:"چرا آنجا یکی....؟"
    همیشه دست من خالی، همیشه ذهن من ابتر
    "نفهمیدی چه می‏ گفتم؟بیا می‏ گویمت از سر!"
    و از نو می ‏شدند تکرار، شبیه حکم تعزیری
    و من کودن‏تر از دیروز،امان از کوری و پیری
    "وجود سابق و لاحق"،"دلالت"، "صُدفه"،"استثناء"
    "تقدم"،"وضع"، "استکمال"،"ازل"،"محمول"،"استقراء"
    شبیه "نفس"آویزان،فقط با فرق یک "فعلا"
    همیشه در فضای فهم،معلق بوده من با من
    ولی امروز می‏ بینم کسانم را تهِ تابوت
    یکایک رفته ‏‏اند از دست،شبیه لشکر طالوت
    همه جانم زده سرما، که من در برف زاییدم
    فقط چشم تو می‏ فهمد،چه کابوسِ بدی دیدم
    ۵
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0