سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        مادران ایران

        شعری از

        فضل الله آبشنگ متخلص به شاعر روستا دوست

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ آذر ۱۳۹۴ ۲۲:۳۵ شماره ثبت ۴۲۴۶۳
          بازدید : ۳۰۰   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر فضل الله آبشنگ متخلص به شاعر روستا دوست
        آخرین اشعار ناب فضل الله آبشنگ متخلص به شاعر روستا دوست

        ای مادر ای نفسم 
        ای مادر ای همه کسم
        من شوم قربان دودست ناز ت
        چون هرشب میبینم راز نیازت
        خوشابه انان که فرزندان این مادرانند
        فرزندان ایران دیگرغمی ندارند 
        استقامت تو به محکمی ماغر است
        به خاطر زحمت است که مادر لاغر است
        ای کاش همیشه درکنار من می ماندی 
        هرشب قصه ی کودکانه می خواندی
        زیرا هنوز خود را کودک میخوانم 
        تا از دستان پر مهر تومیوه بر دارم
        هدف من گرفتن میوه نیست 
        لمس عشق مهر مادری است 
        زمانی که ازدست تو میوه میگیرم    
         شکوه بهشت را در چشمانت میبینم
        ای کاش قدر تو را من می دانستم
        هزارسال دست به پایت می نشستم
        فضل الله خود درنوجوانی از تو غافل شد
        چنان از خود ایراد میگیرد که گویی کافر شد
        این کم عقل قدر مادران ایران راندانستم 
        امروز همچون درختان بلوطش شکستم
        شما فرزندان این مرز قدر مادران رابدانید
        وهر شب نغمه ای مادر جانم رابخوانید
        فرزندان ایران به مادر دهید گوش
        هرگز نکنید زحماتش رافراموش
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0