سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        دلم دگر صبور نیست ...

        شعری از

        مهوش فتحی (فریاد)

        از دفتر سکوت فریاد نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۵ خرداد ۱۳۹۴ ۲۱:۰۴ شماره ثبت ۳۷۲۹۷
          بازدید : ۸۱۲   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهوش فتحی (فریاد)

         
         
         
         
         
        دلم دگر صبور نیست ...
         
        قهر نکن  با  دلم  ,  دلم   دگر صبور نیست
        سنگ به شیشه میزنی , شکستن از تو دور نیست
        داد نزن , تحملم,  نمی دهد کفاف را
        کنایه میزنی ولی,  قاضی قصه کور نیست
        نمی رسد صدای من , به انتهای آسمان
        سکوت می کنم ولی ,سکوت من بلور نیست
        شکسته ام شکستنی که چسب هم نمی خورد
        قشنگی جهان چرا  ,نصیب چشم کور نیست
        بزن مرا ,بزن صدا ,   شدم دوباره مبتلا
        که سرنوشت  من چرا روزنه ای ز نور نیست
        شعور من نمی رسد به راز حکمت خدا
        چرا سکوت می کند,  خودش که گفته دور نیست
         
         
        شاعر : مهوش فتحی قادی
        تخلص : فریاد
        تاریخ :4/ 3/ 1394
        ساعت : 21:00
         
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0