بدونِ عقدِ دائم و مباح، بی نکاح!
آن پدرسوخته شده همبسترم!!!
دم به دم، از یک شکم!!
زاید از من کُره دیوانه ی غم!(1)
البته یک کُره نه
بلکه هزاران کُره با نام و نژاد گونه گون!؟
می شوَم در آنِ واحد باردار!
لحظه ای بعد می شوَم فارغ!
و نوزادان، به آنی می شوند بالغ!
و با اندک نهیبی از یکی بی درد!
تاختِ می گیرند به زیرِ جاده ام!
و می سایند به روی خط تیره:
خونِ من، و خونِ آن که کِز از خستگی
کردیم درآن وادی!؟
با وجودی ( کُره) ها را در زمانی
که برادر کُشت برادر بهرِ دنیا زاده ام!!
لیک دمادم هی جوان تر!
هی خشن تر!
هی شقی تر!
و قوی تر می شوَند!؟
وای دوباره بارِ دارم!
پس کجاست آن قابله؟
که عاقله!
تا ببندد زهدانِ من؟!
و سپاردَم به آل!
آرزو ماندم به دل
در کنارِ یک چراغ کم فروغ
زیرِ مهتاب
آن زمانی کآسمان را،
گَردِ تاخت و تاز گرفته،
تکه نانی سبز منظر
همرهِ آبی به گرمی خُو گرفته!
بخورم و بعد بخوابم؛
آخ!
ماهِ را در خواب می بینم به میخ اش بسته اند!
وای!
باز آبستَنم!
باز آبستنَم...؟
پژواره
***
1-کره= گاهی: مُشَدَد است!؟
لطفا در خصوص این دردنامه برداشت سوء نشود و بیشتر به عمق فاجعه توجه بفرمایید؟
ممنونم