سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 29 ارديبهشت 1403
    11 ذو القعدة 1445
    • ولادت حضرت امام رضا عليه السلام، 148 هـ ق
    Saturday 18 May 2024
    • روز جهاني موزه و ميراث فرهنگي
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    شنبه ۲۹ ارديبهشت

    سرچشمه ی بقا

    شعری از

    رضا حیدری نیا

    از دفتر شعرناب نوع شعر

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۰ ۰۵:۰۹ شماره ثبت ۳۱۷۹
      بازدید : ۱۰۵۱   |    نظرات : ۲۴

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر رضا حیدری نیا
    آخرین اشعار ناب رضا حیدری نیا

    چون اختیار کردی ، آخر دل رضا را
    بر بخت شکوه کردم ، احوال مقتضا را

    از جان گسسته بودم ، لیکن به حال مستی
    آنگه که مستی ام رفت ، واقف شدم بلا را

    یک نکته ای ز حسنت ، از بهر کشتنم بس
    آلات قتل کم کن ، مقتول بی نوا را

    عمر ار مدد نماید ، چون زلف سربلندت
    ما نیز سر بلندیم ، آیینه ی وفا را

    بیگانه عقل ِ غافل ، بنشست چون به مجلس
    دیگر بر آشنا دل ، خالی نساخت جا را

    گفتم که خوش کشیدی ، دل را به ناز سویت
    دانم که می کُشی خود ، یاران آشنا را

    گفتا که هان ! حذر کن ، کشتن نیاید از من
    دادم بسی به جانها ، انفاس جان فزا را

    چون قصد عشق کردی ، بر جور کن صبوری
    باشد که باز یابی ، سرچشمه ی بقا را

    گفتم که مرد این ره ، ترسم نباشم آخر
    گفتا که خوش شناسد ، خود جان پر بها را

    تا ترک خود نگویی ، در عشق ره نپویی
    سختست گرچه این ره ، غافل مشو دعا را

    گفتم زیاد گفتم ، از عدل و داد گفتم
    پاسخ ولی نداده ، پیغامهای ما را

    آنکس که ناشنیده فریاد پادشاهان
    چون خواهد او شنیدن فریاد این گدا را؟

    گفتا که خوش شنیده ، نی بر ملاک شوکت
    پاسخ نمی دهد جز ، دلهای مبتلا را

    در پیش عشق جانا ، در فکر بندگی باش
    کینجا به سخره گیرند ، هرگونه ادعا را

    میساز از یقینت ، حبل المتین ایمان
    بر بند دست و پای ، صبر گریز پا را

    تا صبر را نیابی ، اینجا مجو جوابی
    تا خویش را نجستی ، هرگز مجو خدا را

    آری دل رضا گر، از حال خویش می گفت
    باغی پر از غزل بود ، طبع غزلسرا را

    هر آنچه گفتم اینجا ، بگذار و خود سفر کن
    خواهی اگر بدانی ، پایان ِ ماجرا را

    ۰
    اشتراک گذاری این شعر
    ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

    Guest

    ،

    رضا حیدری نیا

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0