اسطوره
منم اون اسطورهء صبر و وفا که میسوزم و شکایت ندارم
همیشه پاییزم و بی ادعا،به گل و قناری عادت ندارم
منم اون اسطورهء دلواپسی که چشام شبا تا صبح بارونیه
تو اتاقم منم و شب و سکوت با دلی که تو قفس زندونیه
منم اون اسطورهء شعر و غزل که همه ترانه هام با حسرته
تو خیال من هنوزم آدما خوبن و دنیا پر از محبته
منم اون اسطورهء هق هق و اشک که دلم تنگ میشه گاهی واسه اون
همونی که روزگاری واسه من همه چی بود و یه یار مهربون
منم اون اسطورهء غربت و غم توی دنیایی که عشقا یخیه
یه نگاه و دوتا چشم خدام شدند پس دیگه کار ندارم با بقیه
منم اون اسطورهء دوستی و مهر که میرم تا آخرش با هر رفیق
گرچه میدونم همیشه سهم من از رفاقت آخرش زخمه و تیغ
منم اون اسطورهء ساده بودن هرکی اومد دلمو ویرونه کرد
هرکی اومد با دورنگی و دروغ مستقیم قلب منو نشونه کرد
منم اون اسطورهء شرم و حیا لبریز از نجابت و مهربونی
که یه آه سرد تو سینه امه همه اش،آه خاطرات و یاد جوونی
منم اون اسطورهء فنا شدن توی گرداب رفاقتای پوچ
یه پرستوام با رویای سفر،همیشه عاشق پروازم و کوچ
منم اون اسطورهء باخت و شکست توی صفحهء سیاه روزگار
از تموم این رفاقتا واسم جز یه غصه هیچ چی نیست به یادگار