سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 20 ارديبهشت 1403
    2 ذو القعدة 1445
      Thursday 9 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۲۰ ارديبهشت

        مناجات با خدا

        شعری از

        منصور دادمند

        از دفتر دیوان مسعود نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۳ ۱۹:۵۷ شماره ثبت ۲۶۱۷۲
          بازدید : ۵۷۴   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر منصور دادمند

        0
          
        ای جان من
        ای عشق بی انتهای من
        ای دریای لطف و جان من
        ای ثروت و معنای من
        ای خنجر شکار من
        ای نور بی همتا بر ظلمت تنهای من
        ای دلنشین همدم و جان من
        ای شه مهتاب من
        ای نام پر نشان من
        ای رحمت بی منت بر وسعت گناه من
        ای عفو تو بالاتر از گناه من
        ای جان من
        ای غمزدای جان من
        ای که بر دردت از تو پی شفا نرم
        ای مالک دوران من
        ترا میخوانم و می جویم و می گویم
        مرا از خودت مران
        نا امیدم مکن
        حیرون و سر گردو نم مکن
        دیوانه و پر دردم مکن
        بی یار و بی غم خوارم مکن
        ای صاحب جود و کرم
        ای صاحب منت و شرف
        ای صاحب عزل و نصب
        ای صاحب عشق و ثنا
        ای خوش عهد و وفا
        ای با لابر خوش سیما من
        ای که بر عذابت مهری است به راز
        این من مستمند ناچیزو بیچاره تو
        به تو شکایت میکنم
        شکوه و زاری به جان میکنم
        من بی آبرو را گناهم بخشیدی
        آبرو داریم کردی
        من را شهره نام کردی
        چرا رویت را از من بر میگردانی
        مگر من در آتش تو فر یاد نمی زدم
        که دوستت دارم
        تو امیدمی
        تو پنا همی
        تو مونسمی
        تو همه چیزو جانمی
        اگر تو رو از من بر گردانی
        فر یاد میزنم
        این رسم مهمان نوازی نیست
        تو پناهم دادی آب و غدایم دادی جایم دادی
        اما چرا سلامم نمیکنی
        نگاه تو از من رو برمیگردانی
        من را در بدر کویر و بیابانت نکن
        نمکدان را شکستم
        اما میدانم نمکدان شکسته ها را به خانه ات راه می دی
        مگر تو یار غریبان نیستی
        مگر تو یار بی پناهان نیستی
        مگر تو سامع و دل دار دهنده آنان نیستی
        منم در بند اسیر
        پس رهایم کن
        مهر و خنده ات بر جانم کن
        ای که بی تو نیستم
        ای بهترین بهترینها
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0