سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403
  • شهادت استاد مرتضي مطهري، 1358 هـ ش - روز معلم
23 شوال 1445
    Wednesday 1 May 2024
    • روز جهاني كار و كارگر
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت

    آهِ جگرسوز

    شعری از

    بهروز حبیبی

    از دفتر حس غریب نوع شعر مثنوی

    ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۴ بهمن ۱۳۹۲ ۱۸:۵۱ شماره ثبت ۲۳۰۹۴
      بازدید : ۹۵۸   |    نظرات : ۲۰

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    آه جگر سوز منی ای پری
    این دل دیوانه کجا میبری
    از نفس افتاده ام ای مهربان
    محض خدا یک نفسم ده امان
    من که چو تو فارغ دنیا نی ام
    در قفس آرزو زندانی ام
    از دل دیوانه قفس ساختم
    زندگی ام را به هوس باختم
    خسته ام از بار غم آرزو
    باز بسازم زدل خون وضو
    فرصتی ام ده  که شوم پاک پاک
    لایق دیدار شوم سینه چاک
    خسته زهمراهی جسمم پری
    این دل بشکسته چرا میبری
    بار غم تو به تمنا کشم
    بی تو نگارا وسط آتشم
    دلبری و مرغ دلم دست تو
    عالم و آدم همگی مست تو
    در رگ و پی خانه نمودی پری
    صاحب این خانه تو بودی پری
    از بد ایام هراسیده ام
    از همه دنیا به تو نازیده ام
    آن منی آن منی یار من
    دلبر زیبا رخ و دلدار من
    کوه غم و غصه زدل میبری
    همچو نسیم ار بدلم بگذری
    آن منی ای گل خوشرنگ و بو
    آب گوارایی و اندر سبو
    می کشی ام هر طرفی کو بِکو
    شمِّه ای از راز دلت را بگو
    تشنه منم تشنه ی دیدار تو 
    روشنی ام می دهد انوار تو
    عطر وجودم زنفسهای توست
    این دل من واله و شیدای توست
    روز و شب اندر پی خویشم پری
    کن نگهی بر دل ریشم پری
    شور تو را در سرم افکنده ام
    از نفس پاک تو آکنده ام
    از همه غیر از تو دلم کنده ام
    شاهی و در بارگهت بنده ام
    هر چه بگویی به سر آماده ام
    همچو خسی بر رهت افتاده ام
    مست و غزلخوان توام ای پری
    دست به دامان توام ای پری
    جان و تن از غیر تو پالوده ام
    تا به سحر منتظرت بوده ام
    دوش سحر خواب تو را دیده ام
    بوسه زرخساره ی تو چیده ام
    خواب مرا آینه تعبیر کن
    با نگهی جان مرا سیر کن
    محو تماشای توام ای پری
    واله و شیدای توام ای پری
    غصه و اندوه زپایم فکند
    هر کس و ناکس کُنَدَم ریشخند
    بهر دل زار من اندیشه کن
    مهر و محبت به دلم پیشه کن
    پیش تو گر جان بدهم پایه ام
    شمس شب افروزی و من سایه ام
    سایه بیفکن به سرم ای پری
    کز همه خوبان جهان برتری
    عمری از اندیشه ی تو سوختم
    عشق و محبت زتو آموختم
    از غم تو شعله ای افروختم
    کر شدم و لب زسخن دوختم
    هیچ کسی با دل من تا نکرد
    این گره کور دلم وا نکرد
    عقده دل را بگشا ای پری
    راه سعادت بنما ای پری
    دل به تمنای تو زنجیر شد
    رفت جوانی و دلم پیر شد
    جوِّ زمان سرد و نفس گیر شد
    عمر گرانمایه گذشت دیر شد
    خسته و رنجور و پریشان شدم
    عمر، تبه کرده پشیمان شدم
    مانده در اندوه و پریشانی ام
    ساکن این وادی حیرانی ام
    سر بسر اندوه و غمم ای پری
    بی وطن و در بدرم ای پری
    سینه بسوزان شرری تازه کن
    درد مرا با دلم اندازه کن
    خاطر غمگین مرا شاد کن
    از قفس زندگی آزاد کن
    لب بگشا حرف بزن ای پری
    داریه و دف بزن ای پری
    زخمه ای بر چنگ بزن ای پری
    ساز خوش آهنگ بزن ای پری
    باده ی خوش رنگ بزن ای پری
    بر دل غم سنگ بزن ای پری
    ۰
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0