سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 12 ارديبهشت 1403
  • شهادت استاد مرتضي مطهري، 1358 هـ ش - روز معلم
23 شوال 1445
    Wednesday 1 May 2024
    • روز جهاني كار و كارگر
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    چهارشنبه ۱۲ ارديبهشت

    تب انتظار

    شعری از

    محسن جنگی (موشعر)

    از دفتر رازهای شبانه نوع شعر دلنوشته

    ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۹ دی ۱۳۹۲ ۱۲:۵۶ شماره ثبت ۲۱۷۹۶
      بازدید : ۶۹۱   |    نظرات : ۳۲

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر محسن جنگی (موشعر)
    آخرین اشعار ناب محسن جنگی (موشعر)

    تب انتظار

     

    فاصله ها چه دوراند و لحظه هایمان چه درد آور

    خزان چه بی رحمانه در شکوفه هایمان اسب میدواند

    و غروب غربت چه ناباورانه وجودمان را در خود میبلعد

    پرستوها در این فصل هجرت چه فخر میفروشند

    فخر به من و تو

    من بی تو توی بی من

    و خاطره های بی ما

    قلب هایمان چه عاصیانه درغبارجدایی من وتو پژمرده شده اند

    و دستی نیست تا نوازششان کند

    پیکرمان شلاغ دردآورغریبی را حس میکند

    و خورشیدمان اسرات دلگیرسکوتمان را میگرید

    واین گریه ی خورشیدمان چه دردآور است

    میدانم خسته ای افسرده و غمگینی

    در خلوت خاطره هایت آه میکشی

    میدانم این دو رنگی ها فرسوده ات کرده

    و تب تند انتظار در وادی غم ها رهایت ساخته

    میدانم حجره ات در شلیک یک فریاد به خود میپیجد

    و سکوت یکه تاز میدانت شده

    اما ای دوست...

    چه گویم که خود گرفتارم

    گرفتار این زنجیر وحشی غربت

    اسیر خاموشی این زهر کشنده

    که مارا محکوم کرده

    محکوم به ماندن و سوختن

    عزیزم وجدانم در اندوه تو مرثیه میخواند

    و قلبم ناخداگاه به غم هایت آمده

    و اشکهایم در حسرت اشکهایت پلک هایم را آزرده اند

    بیا مرا ز زانوی غم بردار

    بیا در افق پرواز کن و بر غم های دیرنه ات لبخند بزن

    بایک طغیان این لجام گسیخته ی غربت را تازیانه زن

    بخند ای دوست و به آسمان بنگرکه هنوزآبی است

    به دفتر خاطره هایت نگاه کن

    که هنوز آرام و دلنواز به تو مینگرد

    فریاد کن و به فخر بی دلیل انسان ها لبخند بزن

    بیا تا برویم در آغوشمان را به روی خنده هایت بگشاییم

    از سرزمین شکوفه هایت بذر بگیریم و در خاک غنهایمان بیافشانیم

    تا دوبار شاهد سرود باشیم

    و ترانه ی عشق و امید را سر دهیم...

    ۱
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0