سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 22 ارديبهشت 1403
    4 ذو القعدة 1445
      Saturday 11 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۲۲ ارديبهشت

        ریز علی! آمد قطار دردها

        شعری از

        محمد مير سليمانی بافقی (باران)

        از دفتر شیدایی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۶ آبان ۱۳۹۲ ۱۰:۲۲ شماره ثبت ۱۹۶۷۹
          بازدید : ۷۲۰   |    نظرات : ۴۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد مير سليمانی بافقی (باران)
        آخرین اشعار ناب محمد مير سليمانی بافقی (باران)

        "ریز علی"

        ریز علی دهقان درد ما کجاست؟

        آن فداکاری که یادش آشناست

        ريز علي دهقان باغ آرزوست

        كنج پاييز دلم در جستجوست

        ریز علی و ماه مهر وابسته اند

        با قطار شب کمی دلبسته اند 

        ریز علی!اینجا نفسها مرده اند

        لایه های زندگی افسرده اند

        ریز علی! پیراهنت را چاک کن

        چشمهای خفته را چالاك کن

        خفتگان خسته را بیدار کن

        ریلهای خنده را هموار کن

        شیر در تور قفس جا مانده است

        ماه ،رو از آدمی تابانده است

        ابر ساز بی مرامی می زند

        چنگ بر زلف سونامی می زند

        ضجه هایش طبل تو خالی بود

        شانه اش رابغض پوشالی بود

        بالهای عشق پرپر گشته اند

        تار تر از شام آخر گشته اند

        مارپیچ ریل سردر گم بود

        یک غلاف کهنه مبهم بود

        ریز علی! ما در قطار غفلتیم

        خواب در پیچ گدار غفلتیم

        عقلمان با جبر کادو می شود

        دستمان در فقر پادو می شود

        قله های بی مرامی قد کشيد

        گردن پاک افق را سر بريد

        ریز علی! شهری دگر در راه نیست

        ایستگاهی جز سراب و چاه نیست

        ریز علی! پیراهنت پیرایش است

        مشعلی بر خنده آسایش است

        چاک کن پیراهن در ماندگی

        تا تماشایی شود این زندگی

        آتشی از سینه داغت بزن

        بر لب چاک عبور اهرمن

        می رسد زنگ خطر از روبرو

        روبرویی که ندارد پشت و رو

        ریز علی! آمد قطار دردها

        پا بنه در جای جای مردها

        دکمه های بسته را وا کن عزیز

        قد ریل ظلم را تا کن عزیز

        سینه افسرده باید چاک کرد

        چشمهای بسته را چالاك کرد

        خواب در پیچ خطر دیگر بس است

        ریز علی با مشعلی در دسترس است

        شعله ای کافی است تا سنگ خطر

        دست وپایش جمع گردد زین سفر

        ریز علی! چشمان خودرا پاک کن

           جانِ ِمن !پیراهنت را چاک کن

        23/7/92 مشهد

         

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0