دوشنبه ۲۸ خرداد
شاه نجف شعری از
از دفتر ظريف العشاق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۴ مهر ۱۳۹۲ ۰۴:۰۳ شماره ثبت ۱۸۶۳۵
بازدید : ۶۸۸ | نظرات : ۳۸
|
|
ز فراق شــاه نـجف ز ديــده خون مي باريم
بهر ديدن مزارش چو ســيل مـستانه روانيم
اشك حسرت چوموج روان است بهرديدنش
تا ما را ســويش بخواند ديــده را دريا كنيم
بجز عشق اش دگر عـشق نه پـرورانيم بدل
مامركب الفت جزعشق اش دگركوي نرانيم
ما مريدان را پـير باشد هم سلطان و رهنما
گفتارش بشوق شنيده به بهاي جان مي خريم
زنواي دلنشين اش كه سنگ را گهر ميسازد
زهـره را به ثـريا به شـورو وجـد مي آوريم
ز نام نازنــين اش كـه دلرا جــلا مـي بـخشد
دلها را بـرقص آورده چو غنچه مي خـندانيم
ز سايه روي جذابش كه شـــبنم جلا مي يـابد
چو نسيم بهار عـــطر آگين و مشگين مشويم
به مــزارش خـندان رويم رقـصيده و غلطيده
ره قدوم مبارك بر چشم كـــشيم و بــــبوسيم
ما عاشقان و تشنه لبان همچو ظريف چشتي
ز پـيمانه جام الفت اش در جوش و خروشيم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.