يکشنبه ۱۳ خرداد
وادی جنون شعری از
از دفتر نوای عاشقان نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۷ آبان ۱۳۹۲ ۱۵:۴۹ شماره ثبت ۱۹۷۳۱
بازدید : ۹۰۵ | نظرات : ۷۱
|
|
ای عاشـقا ای عاشـقا مـــن بــه دلــبری دلباخـــته ام
ای صوفیا ای صوفیا من در کوی آن جان دلبسته ام
عشقم به جنون کشید آخر ، نام شـــهر شـــهر گشته
من دریــن وادی جــنون مستانه و ز حـــد گذشته ام
آخـــر ز فـراق آن جـانانه وز روی الــفت خـــویش
در تارهای ســاز دل نــــغمه سوز و درد نواخته ام
در بند عـشق دنیاد بوده ام گریبان چاک جاک بودم
ز ســــوزن عـــشق او من چــاک گریبانم دوخته ام
از روی محبت خویش وز پیمانه مهر و الفت خویش
هر قدر که نوشاند برمن عطشان و تشنه تر گشته ام
شب و روز شعله می زند آتش مهر و عشق اش بدل
ز آتش عــشق او هــمچو کــباب بریان و ســوخته ام
ای ظریف چشتی بگو آخر از عشق چی آموخته یی
هر چی که تــو آموخته یی من بــیش زآن آموخته ام
هرات ، افغانستان
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.