جمعه ۱۶ خرداد
|
دفاتر شعر فرحناز آقازاده (یکتا)
آخرین اشعار ناب فرحناز آقازاده (یکتا)
|
گاهی فکر میکنم
حسادت حس قشنگی ست
انگار چیزی از دلم سُر میخورد و گیجم میکند
من حسودم به تو
حسودم به دیوارهای خانهات
که هر روز تو را هزار بار میبینند و دم نمیزنند
و من گاه گاهی تو را میبینم و
بند دلم پاره میشود
حسودم به قلمی که در دست میگیری
و خاطراتت را با آن مینویسی
و من حتی به اندازهی یک واژه کوچک
در آنها حضور ندارم
حسودم به بالشتی که
سرت را به آغوش میکشد
و مست میشود از عِطر موهایت
من پریشان میشوم وقتی
باد چنگ میندازد
بر امواج متلاطم گیسوانت
من حسودم حتی به عینکی که
بر چشمان تو مینشیند
و قاب میگیرد نگاهت را
آه .. که نه حسادتهایم تمام میشود
و نه تو تمام میشوی در قلبم
میدانم اگر روزی بمیرم
به حسادت شهره خواهم بود
رسوای شهر خواهم شد
به حسود بودنم برای تو
برای نگاهت
برای زیباییت
و برای هر آنچه که قسمت من نبود
اما من دوستشان داشتم
✍️فرحناز آقازاده(یکتا)
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دست حق یارتان