⬅️ ه ن و ر ا و ➡️

درود برشما استادبزرگوارم جناب دکترمحمدی عزیز
شعرزیبایتان راخواندم
کوتاه اما بسیارزیبا وسرشاراز حرف بود
بسیارعالییی
شعری اجتماعی ،اعتراضی ای قوی وچند لایه
☀️درابتدا ودربنداول ازاقتصادی که به دست افراد ناکارآمد وبیسواد افتاده وپدرمردم رادرآورده اند

☀️دربنددوم ازعدالت گفتید عدالت ماکیاولی
((نیکولو دی برناردو دِ ماکیاولی فیلسوف سیاسی، شاعر، مورخ و نمایشنامه‌نویس ایتالیایی بود. او زندگی خود را صرف سیاست و میهن‌پرستی کرد. با این حال برخی او را به اتهام حمایت از حکومت اقتدارگرا و ستمگر همواره مورد حمله قرار داده‌اند))
دراین بند اگر اشتباه نکنم از بیعدالتی گفتیدوعدالتی که فقط حرفش زده میشود اما درعمل چیزی نیست باآوردن نام ماکیاولی شاید شاعر یک اشاره ای ریز هم دارید به شاعران درباری یابهتربگوییم شاعران مداح دوران اکنون که به ظاهر میهن پرستند ولی درواقع دارنددفاع می کنند ازحکومت ظالم ودرکنارشانند ...

☀️واما دراین بند:
اصاطید ، هندوانه قشو می‌کنند

چه سبقتی گرفته اند برای مالیدنِ ت**م های!
دیگه این بندواضحه اشاره به افرادی که هیچ مدرک وعلمی ندارند بیسوادند و بعضیها که نام استاد و عالم وغیره رابرخود گذاشته اند وخودشان دورهم جمع می شوند به مدح هم می پردازند وبرای هم نوشابه بازمی کنند درواقع همان چاپلوسی یا بهتربگویم که همانا نگویم قشنگتراست .....مالی
قشو کردن هم فک کنم یک واژه ی ترکی است به معنای وسیله ای برای خاراندن
((قشو، بدن خراش، برس یا ماهوت پاکن مخصوص بدن
لغت نامه دهخدا
قشو. [ ق َ ش َ / شُو ] ( ترکی ، اِ ) از ترکی قاشمق به معنی خاریدن. آلتی است از آهن با دندانه ها که اسب را بدان خارند. شانه ستورخانه . محسة. فرجون شانه که اسب را بدان پاک کنند و موهای ریخته و گرد و غبار آن دور سازند. خرخره آهنی که اسب را بدان خارند :
کشیدند گردان کوته نظر
صفی چون قشو از پی یکدگر.))
که باتعریفی که ازاین کلمه داریم دیگر منظورشاعرمشخصه ....
چاپلوسی و.......

☀️وبعدهم از اشک پروترلیا وهاون گفتید
اشک طبقه ی زحمت کش کارگر که بدجورزیرفشاراقتصادی درآمده وفایده ای هم ندارد ،کسی اعتنایی نمی کند به این طبقه وهمه فقط ادعادارند وحرف می زنند ولی درعمل هیچ حمایتی نمی شوند
اشکشان آب درهاون کوبیدن است اشاره ریزی داشتید به ضرب المثل آب درهاون کوبیدن به جای آب اشک درهاون کوبیدن است وبراستی که چه کنایه ی ظریف ورندانه ای داشت وچه اشاره بجایی

☀️ودرادامه هم ازنان دریچه ی آئورت گفتید
نانی که به زحمت به دست می آیند مردمی که هرچه تلاش می کنند ومی دوند راه به جایی نمی برند ونان خود را درخون می زنند وهمه ازاین رنج مریض شده اند دریچه آئورت دریچه آئورت مهم ترین دریچه از چهار دریچه قلبه که تمام خون بدن با انقباض قلب از آن عبور کرده و به شریان آئورت که شریان اصلی بدن است وارد می شود
مردم ازبس رنج می کشند همه مبتلا به انواع درد ومرض وبیماریها می شوند وبدترینش هم بیماریهای قلبیه که چند نوعه که یهودیدی سکته روزدی وتموم کردی
☀️ودربند بعد هم ازرسانه ها گفتید وکنایه زدید درظاهرفقط رادیو آواست که بی خیال این دردومرضها ترانه ی عاشقانه ی روسری آبی راپخش می کند کنایه ازاینکه هیچ رسانه ای صدای مردم نیست رسانه های میلی اند نه ملی
اشاره ای هم به شعرها وترانه های سفارشی ودست چین شده دارد وتریبونی که فقط دردست یک عده ی معدوداست وهنرهم درواقع آلت دست سیاست شده
ودرانتها هم شاعر کنایه ی بزرگی زده بااین بند

دلم گزِ تَدمُر می‌خواهد و فالوده ی صنعاء

نمی دانم برداشتم درسته یانه ازاین بند برداشتهای متفاوتی می شود کرد تدمر
شهری است درسوریه وصنعا پایتخت یمن واشاره به سیاستهای دوگانه حاکمان دارد
یک روز حامی یمینم وروزی بادشمنش عربستان دست دردستیم و درواقع اشاره به بازیهای کثیف ودروغ سیاستی دارد که اصلا هیچگونه نتیجه ای هم دربر ندارد جز اینکه هرروز بیشتر ازدیروز مردم را به سمت فقرو فلاکت وبدبختی می کشان. ومنظور دیگر شاعر هم البته شاید این باشد که حتی عربها هم فکرشون بیشتر کار می کند وروشنفکرترشده اند وعرب باشی بهتراست از اینکه درایران زندگی کنی ....
دیگه این جمله های داخل پرانتزو راستش نفهمیدم چیه
نمی دانم چقدر برداشتهایم درست بودندازشعرتان
اما هرچه بود بسیاررپرمغز ورندانه بود استادبزرگوار
قلم توانمندتان توانمندتر باد

سلام سید ارجمند استادمحمدی عزیز


روز معلّم مبارک‌تان استاد🌺


زیبا و رسا و تلنگربیان حکمت اندیش و حقیقت سوی نوشتید.
به سیاست پیشگانِ دودوزه بازِ دورانِ تباهی
هنرمندانه با زبانی واضح و نمادهایی گویا تاخته اید .
هجوی در خور توجه و طنزی رئال پرداز

عنوان دلگویه‌ی دانش پژوه‌تان (وارونه ) که مسائل مختلف جوامعِ از همه طرف در قهقرا فرو رفته ی کنونی را می سنجد ؛ مرا یادآور داستان بی نهایت زیبا و آموزنده.ی اکوان‌دیو از شاهنامه حکیم فردوسی و داستان فریدون و ضحاک ماردوش از ایشان ، نیز داستان پادشاهیِ حضرت سلیمان و مهارِ دیوها است .

کلاً دیومَرامان ِ فریب‌پیشه حریص‌اندیشه‌ی‌ گُمان‌روشِ بَدسگال ، چند مشخصه و پارامتر و خصایصِ بارز دارند که شما خیلی خوب در سپیدسرایش‌تان بدان ها پرداخته اید:

دیوصفتان اولاً وارونه کارند و هر چه به آن ها بگویی ؛ ظنّ مدارانه برعکسش را در جهتِ دشمنی با تو انجام خواهند داد ؛ آن هم با نقابی موافق‌نما اما در درون در آتشِ حسادتِ خود سوزانند و سوره‌ی فلق لازم است در مواجهه با ایشان.

دیوها و شیاطین رَویه ها ، پَری‌‌بنا پنهانکارند و لایه‌کش به قول امروزی‌ها و به قول شما استاد ، جز جفتک پرانی های آنی و بی درنگ و تامّلی، عجله‌شمول در واکنش ، هیچ چاره اندیشیِ خاص بر ارتقا و رفعِ سُقمِ امور در جهتِ صحت‌بخشی ندارند .

دیوها دوست‌نما و فریبکاراند و هوشمندیِ بسیار می طلبد تشخیصِ حق از باطل، در حضورِ آب زیرِ کاهِ سرافکنِ ایشان.

دیوها فرصت‌طلب‌اند و سیاست‌زده بی‌رحم شوم‌اندیش که به غیر از منفعت‌جویی و درجه‌ی درکه‌واصل ، به هر طریقی شده - حتی به طرازِ نابودی و خونریزی (سوره بقره آیات سی به بعد) - در هر جامعه ای ، کاری دیگر بلد نیستند .

دیوها نفوذی‌اند و دارای قدرتِ جسمی و تجسّمی و طُرفه العینی که در لایه‌های حکومت‌ها پخش و باتدابیرِ تَخریبی ، به اهدافِ دنیویِ فناراهِ ویرانگرِ خویش در جوامع می رسند.

بگذریم ؛ یک مثال خدمت‌تان از اکوان‌دیو شاهنامه که بسیار دلنشین و آموزنده ی زندگانی با کلام طنزی دلپسند از فردوسی‌خردمند است ؛ آنجا که اکوان‌دیو وقتی رستمِ قَوی‌هیکل به خواب می رود ( حینِ غفلت ) اورا با قدرتِ جسمی (ظاهری) که دارد ؛ از زمین بلند کرده می کَند و بالای سرِ خویش می برد و به رستمِ تاج بخشِ خردوَرز اما خوش خوراک باکنایه و تعریض می گوید : حالا که تو را به دام انداخته ام ای رستم چه جوری میخوای بکُشَمِت و نابودت کنم ؟ آیا تورا به کوه بیاندازم تا کلّه پا بشوی😊 و سرت به سنگ های سختِ صخره ها بخورد بمیری یا تورا به دریا بیاندازمت تاخوراکِ نهنگان و کوسه ها و مستوجبِ غرق شدن شوی؟ ؛ رستم باهوش است و ذاتِ وارونه کارِ پنهانمدارِ دیوصفتان را می شناسد بنابراین به اومی گوید : مرا به کوه بیانداز تا بمیرم و خوراکِ پلنگان و شیران شوم و اینگونه با تصمیمِ درست‌گرفتن درلحظه ، رستم بالاخره از چنگال دیو و آزارِ روزگار ، در آن مقطعِ حساس ، خلاصی می یابد :


اکوان دیو:

به دریا بیاندازمت یا به کوه
کجا خواهی افتاد دور از گروه ؟


رستم :

به کوهم بیانداز تا ببر و شیر
ببینند چنگالِ مردِ دلیر 😊

ولی اکوان دیو برعکسِ پاسخِ رستم :


به دریای ژرف اندر انداختش
ز کینه ، خورِ ماهیان ساختش


چو رستم هوا سوی دریا رسید
سبک تیغِ تیز از میان برکشید

بزد بر سرِ دیو چون پیلِ مست
سر و مغزش از گُرزِ رستم شکست

تو آن دیو را ، مردمِ بد شناس
کسی کو ندارد ز یزدان سپاس

هر آن کو گذشت از رّهِ مردمی
ز دیوان شمار مَشمُر از آدمی


که داند که چندین نشیب و فراز
به پیش آرَد این روزگارِ دراز

چو بُرّید رستم سرِ دیوِ پَست
برآن باره ی پیل پیکر نشست

ازوماند کی خسرو اندر شگفت
چو بنهاد جام آفرین برگرفت

بر آن کو چنین پهلوان آفرید
کسی این شگفتی ، به گیتی ندید ...


می خواستم درمورد چگونگیِ به دام انداختن دیوان از حکایت فریدون نیز بنویسم که بااجازه تان برای اینکه بیش ازین اطاله کلام و زیاده گویی ام متصور نگردد و انگشتانم از تایپ بی حس نشوند چوخ تر دیگر بعداً خدمت برسم.


غلط های املایی اگر بود ببخشیدم لطفاً چون سریع نوشتم



تیک نقد را نزدم ان شاء الله دفعه‌ی بعد به شرط عمر .



برای شما و یکایک اهالی سایت ادبی شعرناب
و مردم صبور اقصا نقاط جهان و سرزمین ها ، بویژه ایران عزیزمان
سلامتی و دلشادی و سعادت روزافزون و آرامش خالصانه آرزومندم.
درپناه امن یگانه‌ خدای هستی بخش

درود استاد عزیز
اجتماعی بسیار زیبا و شورانگیز بود

درود بر شما
من متوجه نشدم
ولی ظاهرا همه متوجه شدند .
یک دونه مدرک داریم اونم نمیدونم چرا به من دادند آخه .
موفق باشید .

درود هادی جان محمدی دوست عزیز
کدها و کشف‌های جالبی داره آفرین
موافقم؛ اینجا سرزمین وارونه‌هاست...
نبرد میان دارا و ندار، میان بورژوازی و پرولتاریا هیچوقت تمومی نداره... متاسفانه پرولتاریا (طبقه کارگر) همیشه آخرین گروهیه که به این واقعیت پی میبره!
اماااا روزی بالاخره به صورت خودانگیخته به آگاهی و نقش‌آفرینی طبقاتی خواهد رسید... و آنروز دیر نیست.
نبض قلمت سبز🌿 تنور دلت گرم

درود جناب محمدی استاد بزرگوار
جالب بود و تأمل‌برانگیز
از کامنت استادان نیز بهره بردیم
شاد باشید در این جهان درونی و بیرونی وارونه

درود مجدد برشما استاد عزیزجناب دکترمحمدی
روز معلم رابه شما استاد دلسوز وپرتلاشمان تبریک عرض می کنم
وبازهم به این بهانه اززحمات شما تشکرمی کنم

درود جناب محمدی گرامی
🌺🌺🌺

درود بر شما استاد محمدی بزرگوار
در این دنیای شلم شوربا
کودک نه ماهه میگوید به مادر
پدر را شیر بده حتما
شب بر میگردم
از خواندن شعر شما بسیار لذت بردم و این چهار خط طنز نوشتم تقدیم به شما
بسیار زیبا و پر محتوا وبا دنیایی از حرف سرودید

سلام وعرض ادب وارادت خدمت استاد عزیز وبزرگوار
سپاس از اشتراک شعر زیباتون وسراسر حق
به امید دنیایی پر از علم واگاهی وآرامش
موفق باشید

درود استاد محمدی سپید زیبایی از قلمتان خواندم

درود استاد محمدی زیبا بود

درود جناب محمدی ارجمند
با اینکه سبک و سیاق سروده های شما گاهی با سطح سواد و اصول شخصی ام متفاوت است، سروده هایتان همچنان برایم جالب و آموزنده است.
این سپید هم بسیار زیبا بود
قلمتان مانا 💐💐💐💐

بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
شاعرگرامی
که شعرت
مشکلاتی را بیان کرد
ز خوابْ آشفتگی
بیدارمان کرد

درودبرشما استاد عزیزم جناب محمدی عزیزم هادی جان عزیزم دوستتتتتتتتتتتتتتتدارم بسیار سپید زیبایی راقلم زديد احسن برشما لذت بردم احسن برشما پرمفهوم بود احسنت برشما لذت بردم احسن برشما پرمفهوم بود خداقوت عزیزدلمممم 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
💙💙💙💙💙💙💙💙
🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
💐💐💐💐💐💐
🌼🌼🌼🌼
💟💟💟
❤️❤️
❤️🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
💙💙💙💙💙💙💙💙
🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
💐💐💐💐💐💐
🌼🌼🌼🌼
💟💟💟
❤️❤️
❤️🌺🌺🌺🌺
🌼🌼🌼
🏵🏵
💐

سلام و احترام هادی جان عزیز
سروده جالب و متفاوتی بود
این سروده فرصت می خواهد
سبز باشید و ماندگار

درود و عرض ادب و احترام استاد محمدی ارجمند و زریّن قلم

سپید بسیار درخشانی ست
دغدغه های اجتماعی و سیاسی شما بسیار ارزشمندند
به امید وارونه شدن ریا و پیروانش

پیشاپیش روز معلم رو بر شما استاد عزیز و با درایت تبریک می گویم
در پناه حق و عدالت باشید ان شاءالله
تقدیم تان با مهر

درودتان جناب دکتر محمدی ارجمند🌹🙏🍀🌾💮🥀


بسیار زیبا،قلمتان سبز و نویسا🍀🌾💮🌹

بهترین ها نصیب تون شاعر گرامی
با آرزوی توفیق

در این تقدیر پر اجبار این تاریخ وارانه
اگر اینباره حلاجی به دارم نیست، شرمنده!

برای شاه رخسارت، هزاران عیدِ قربان است
اگر جز دنبلانی، در نهارم نیست، شرمنده.
.
وارانه.
یعنی اونقدر بمیری که زنده شوی
یعنی
اونقدر بخندی تا گریه شوی
یعنی
اونقدر بمانی تا بچه شوی

.
سلام
چقدر من از این کلمه خوشم میاد و چقدر فصل مشترک داره نگامون

درود جناب محمدی عزیز و ارجمند

سلام و عرض ادب جناب محمدی عزیز
برای کشف جزئیات شعر که کامل هم میسر نشد وقت زیادی گذاشتم
برایم بسیار جالب بود این گونه نوشتن ولی مورد پسندم نبود
در هر صورت همیشه صفحه شما کلاس درس است برای من
سلامت و پیروز باشید

درودتان جناب استاد محمدی گرامی
عجب شعری خواندم
مناسب حال و هوای شورشی ام
هزاران بار سپاس
👏👏👏👏👏👏
🌿🌹🌿🌹🌿⁦🕊️⁩🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌻⁦☀️⁩🌿
نویسا و سبز و سرفراز باشید

سلام سید هادی

حرف هایم
را بیدار می کنم
تا همه چیز را "وارونه" بشنوم
وقتی برگردان گوشه گیری هایم در قابی که نیستیم می گنجد
باید محکم تر صدا بشوم


درود و عرض ادب و ارادت محضر استاد ارجمند و فرهیخته ام جناب آقای دکتر محمدی عزیز

شعر بسیار زیبا و ژرفی از قلم نابتان خواندم

درود بر شما و قلم توانمندتان

سایه پرمهرتان مستدام
موفق و موید باشید

درود استاد محمدی قلم سپیدتان هم زیباست
روز معلم بر شما مبارک استاد

درود برشما جناب محمدی گرانقدر
خواندم و آموختم از قلم زرنگارتان
پاینده باشید

درود استاد گرانقدر
روز معلم رو به شما تبریک میگم
سپیدی زیبا و پرمغز بود
⚘⚘

سلام و درود استاد بزرگوارم جناب محمدی عزیز
عذرخواهم برای دیر خواندن این شعر زیبایتان
سپید زیبا و در عین حال دردناکی از شما خواندم😔
چقدر این واژه دلم را رنجاند
پرولتاریا: مولد ارزشی که سهمی از ارزش و سود نمی برد😔
تشکر فراوان از استاد مردم داری چون شما
بماند که در اقتصاد چه فلاکتی که به بار نیاوردند و هرروز جای درست شدن هی بدتر هم میشود...
وارونه کارهای...
دیگر حرفی برای گفتنم نیست فقط امیدوارم روزی بیاید که
این طبقه از جامعه هم از ارزش سهمی داشته باشد
ان شاءالله
راستی روزتون هم مبارک باشه استاد😍😍
ان شاءالله که عمری طولانی داشته باشید تا همواره از شما یاد بگیریم ان شاءالله