سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 9 ارديبهشت 1403
  • روز شوراها
20 شوال 1445
    Sunday 28 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      يکشنبه ۹ ارديبهشت

      پیله ناک و پروس

      شعری از

      سیده نسترن طالب زاده

      از دفتر خمیازه های رستیک، مادرزادیند نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۰ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۵۴ شماره ثبت ۱۰۵۵۴۸
        بازدید : ۲۴۵۷   |    نظرات : ۰

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      آخرین اشعار ناب سیده نسترن طالب زاده

      چتر گیسوانم را میگشاید باد،
      بوران می آید
      سینه سرخها ، با نخستین برف میخوانند ...
      چه میشود کَرد،
      برای این سیاهی و سپیدی و سرخی، آخَر ؟
      تنپوش بارانیم را
      به صدفهای آرمیده میبخشم
      مرواریدناک و غمگین
      گریسته اند..
      چشم میدوزم به توتم آینه
      به قایقهای گریبان عاشقانگی
      و ملکه ای زیبا، به خواب می رود
      نه شبگردی میفهمد
      نه یاوه گویی میشنود...


      .
      .
      .
      پرسیدی کیستم؟
      آه، منم
      خورشید تافته ای
      در کلیسای جامع آغوشت
      شمع ها قلبم را می بوسند
      میسوزند
      خاموش میشوند..

      با آوازها و نتها
      و شیشه های ترد تکیلا
      بر طبل میکوبد، شب
      میدانم
      نه اربیل
      نه استانبول
      و نه تهران
      همیشه جنگ را ، اوهام پراکنده آغاز خواهد کرد


      .
      .
      .

      باز
      دسامبر دیگری آمد،
      و بر اندام حرمون ، توری از یخ پوشاند
      من
      آسمانی اشغالم
      در آغوش گرم تو ، حیران..
      با انگورهای بنفش پیراهنم
      با خراج طلافام کفشهایم
      چه بی سر و پا ،
      باد در آغوشمان میپیچد
      ما چون اسبان وحشی، رها
      در ساحلی دور میدویم
      میرویم تا راهی ناپیموده ...
      در خاورمیانه ، اگرچه
      همیشه جنگ است
      من به بیرقهای زرد تهی ، نمی اندیشم
      نه به مرز
      نه به رنگ
      مثل درختی تناور
      مثل خطی خونین ، در مصحفی کهن
      با کبوترانی سپید
      در گنبدهای مشرقیم..
      برای استشاره ی آفرینش
      یا الفبای انسان ..، آمده ام...
      آری....
      زمستان آمده بود
      من بودم و تو
      تو بودی و من
      لابه لای آلاله های آبی آرمید ،خیالت
      در پی کوهستانهایی ممتد
      و باران، پشت به پشت پنجره
      نفس شهر را  بند می آورد
      شعر و  شیشه های عطر، بهم  آمیخت
      پژمرده شد شب ساتن گلها
      پاییزان پرتره های گس
      پر از نقوش نارنجی  پوپکهای شرقی شد
      اکنون
      پیله ناک و پروس،
      به تب  دستانت  فکر میکنم
      و  به جاده های بلوطی بیگاه
      در   پیچاپیچ رهای همه ی پرندگی ها..




       
      ۸
      اشتراک گذاری این شعر

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0