سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        خزان

        شعری از

        مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)

        از دفتر نجوای دلسوز نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ آبان ۱۴۰۰ ۲۰:۰۵ شماره ثبت ۱۰۴۲۱۵
          بازدید : ۳۵۰   |    نظرات : ۱۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
        آخرین اشعار ناب مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)

        باد پاییزی به گوشم قصه ی بی برگی باغ بهاری را سرود
        ضجه ی درد و نوای بینوای بلبل و آن بی قراری را سرود
        شرم خورشید و غروب و خش خش برگی به پای کوچه های بی کسی
        پیش چشم خسته ام یک قطره از شب گریه ی آن عشق جاری را سرود
        زوزه میزد غرشی در گردش دوران و یاد با تو بودن تا طلوع
        قصه ی آن غربت و غمگینی و بی رحمی و چشم انتظاری را سرود
        سوز سرما استخوان در استخوانم را گره میزد به دلتنگی ابر
        بی تو امشب قصه ی کوچ پرستو از دیار غمگساری را سرود
        رعد و برق از پشت کوه شب شرر میزد به سقف کلبه ی احزان من
        روی دیوار نگاهم چکه ای از قطره های شرمساری را سرود
        در بهاری یادم آید آمدی از پشت پرچین امید و آرزو
        در خزانی سیلی و آن هق هق و آن ناله های یادگاری را سرود
        غصه و بهت قناری در شبی تار و سکوتی مبهم و تاریک و سرد
        باد بی سامان به جانم قصه ی عشق تو و آن جان نثاری را سرود
        ...
        مهدی بدری(دلسوز)
         
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        پنجشنبه ۶ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۲
        درود.
        شعرت را دوست داشتم.
        جناب بدری.
        با مصرع هایی طولانی
        درود.
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        جمعه ۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۵۹
        سلام و درود

        بیکران زیبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۶ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۲۷
        سلام وزنی بسیار سنگین از پس این وزن برآمدن دشوارست پنج فاعلاتن با فاعلن بیت رعد را دوست داشتم
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۶ آبان ۱۴۰۰ ۲۰:۱۶
        درود برشما استاد ارجمند جناب ماشمیانی عزیز

        عالی وزیبا احسن
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاطمه گودرزی
        جمعه ۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۰۳
        درود بر شما شاعر توانمند
        قلمتان پایدار خندانک خندانک
        🌺🌺🌺
        علیرضا مرادی( مراد )
        جمعه ۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۵۱
        سلام و درودها جناب بدری بزرگوار و عزیز
        دلنشته های شما زیباست
        خوشیها نصیبتان
        در پناه حق
        خندانک
        مولود سادات عمارتی
        جمعه ۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۰:۳۲
        درود
        احسنت جناب بدری
        موفق باشید
        مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
        مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)
        شنبه ۸ آبان ۱۴۰۰ ۲۰:۳۶
        سلام و ادب متشکرم از همه ی بزرگوارن خندانک
        ارسال پاسخ
        بهروز ابراهیمیان
        دوشنبه ۱۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۴:۳۳
        درود بزرگوار
        جالب و زیبا بود خندانک
        مریم محبوب
        پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۵۹
        درودها خندانک

        خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۴:۰۳
        سلام جناب استاد مریم آذرمانی این شاعر متعمق نیز در اوزان سنگین آثاری به رشته ی تحریر درآوردند دو اثر ماخوذ از برخی سایتها تقدیمتان

        هرکس که رسیده است تا سطحش، سطحی‌ست که از خودش فراتر نیست
        باید فقط از غرور بنویسد از آینه‌ای که در برابر نیست

        هرچند غزل به خون من آمیخت تیغی به رگم کشید و جوهر ریخت
        هر چند که سر به گردنم آویخت در سطح به‌جز قلم، سَری، سَر نیست

        خوب از همه می‌رسید و بد از هیچ، خوب است و به بد کشیده مد از هیچ
        تا چند صدا در آورد از هیچ، در حلق جنون، صدای دیگر نیست

        تاریک نوشته‌ام نمی‌داند روشن بنویسمش نمی‌خواند
        خواننده‌ی من به نور حساس است چشمش که شبیه چشم من، تر نیست

        تا شعر نخوانده رو به بالایم تا کف بزنند رو به پایین‌ام
        تشویق مخاطبان چه تکراری‌ست هرچند سرودنم مکرر نیست

        دستم به جنون کلید را چرخاند پایم به لگد، دهانِ در را بست
        حالا شبِ شعرِ من خصوصی شد دیوار چهارگوش من، کر نیست


        شاعران! دست‌هاي من سرد است وصفي از خوبيِ بهار كنيد
        چارديوار بي‌فروغم را با دو تا شمع، سايه‌دار كنيد

        كوه، قنديل بسته سنگاسنگ شهر، تا دوردست يخ بسته
        قطب‌زادم نمي‌شود ديگر روي موجي مرا سوار كنيد

        شاعر اسم مذكر و... من، زن گرچه تنهايم و اميدي نيست
        مانده‌ام در ميان سنگستان تا مرا نيز شهريار كنيد

        كوچه‌ام كهنه خانه‌ام ابري همهْ درهاي آسمان بسته
        شعر هر فصل من زمستان است غزلم را اميدوار كنيد

        برف تا گردنم رسيد و هنوز شهر، شعرِ سپيد مي‌گريد
        بر سر من كلاه بگذاريد از تن برفي‌ام فرار كنيد
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0