سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
  • روز ملي خليج فارس
  • آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ‌.ش
21 شوال 1445
  • فتح اندلس به دست مسلمانان، 92 هـ ق
Monday 29 Apr 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    دوشنبه ۱۰ ارديبهشت

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    گفتگو با پسرم
    ارسال شده توسط

    بنفشه ابو ترابی

    در تاریخ : شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ ۱۶:۲۹
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۴۶۷ | نظرات : ۴

       پسرعزیزم:    روزی که تومرا در دوران پیری ببینی.سعی کن صبور    باشی ومرا درک کنی ............      اگر من درهنگام خوردن غذا    خود را کثیف می کنم       .اگرنمی توانم خودم لباسهایم رابپوشم      .صبور  باش.     وزمانی را به خاطر بیاور   که من ساعتها از عمر خود راصرف آموزش همین موارد به تو کردم.......    اگردرهنگام صحبت باتو   .مطلبی راهزار بارتکرار می کنم    .حرفم راقطع  نکن وبه من گوش بده    .هنگامی که تو خردسال بودی من یک داستان را هزار باربرای تو می خواندم تا تو به خواب بری.....    هنگامی که مایل به حمام رفتن نیستم    . مرا خجالت نده وبه من غر نزن  .زمانی رابه خاطر بیاورکه من برای بهحمام بردن توبه هزار کلک وترفند متوسل می شدم......   هنگامی که  ضعف مرا دراستفاده از تکنولوژی جدید می بینی       .به من فرصت استفاده از آن را بده وبالبخند     وتمسخرآمیز به من نگاه نکن......      من به تو چیزهای زیادی آموختم ....چگونه بخوری     .چگونه لباس بپوشی..      .وچگونه با زندگی مواجه شوی ......    هنگامی که در زمان صحبت موضوع بحث را ازیاد می برم       .به من فرصت فراگیری آن را بده که بیاد آورم در      چه مورد بحث میکردیم     .واگر نتوانستم بیاد آورم ازمن عصبانی نشو     .مطمئن باش که آنچه برای من مهم است با     تو بودنوبا توسخن گفتن است نه موضوع بحث.....     اگرمایل به غذا خوردن نبودم     مرا مجبور نکن     .به خوبی میدانم که چه وقت باید غذا بخورم......    هنگامیکه پاهای خسته ام به من اجازه راه رفتن نمی    دهند ....    .دستهایت را به من بده...    .همانگونه که در کودکی     اولین گامهایت را به کمک من برداشتی.....     واگر روزی به تو گفتم که نمی خواهم بیش از این زنده باشم ودوست دارم بمیرم...     . عصبانی نشو.روزی     خواهی فهمید که من چه می گویم .    تو نباید ازاینکه مرادرکنارخود می بینی احساس غم   .خشم     وناراحتی کنی    .تو بایددر کنار من باشی مرا درک کنی    ومرایاری دهی    .همانگونه که من تورا یاری کردم که زندگی ات را آغاز   کنی    .مرایاری کن در راه رفتن .مرا     باعشق و.صبوری یاری ده      که راه زندگی ام را به پایان ببرم.     (من نیزپاداش تورا بالبخندی       وعشقی که همواره به توداشته ام خواهم داد )دوستت دارم پسرم (پدر تو)

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۲۲۱ در تاریخ شنبه ۱۴ اسفند ۱۳۸۹ ۱۶:۲۹ در سایت شعر ناب ثبت گردید
    ۰ شاعر این مطلب را خوانده اند

    نقدها و نظرات
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0