سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
  • روز اسناد ملي
28 شوال 1445
    Monday 6 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      دوشنبه ۱۷ ارديبهشت

      پست های وبلاگ

      شعرناب
      آرمان پسر همسایه مون
      ارسال شده توسط

      غزل هاشمی

      در تاریخ : جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲ ۰۵:۱۲
      موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۱۷۶ | نظرات : ۲

      آرمان پسر همسایه مون
      با آرزو های تو دل من فرق میکرد نه اینکه من دلم میخواست مث ملکه انگلیس زندگی کنم اصلاً مگه ملکه انگلیس خوشبخت بود؟
      کمِ کمش دوس داشتم آزاد باشم از اون آزادیایی که هیشکی کاری به کارم نداشته باشه بکن نکن نداشته باشه
      موضوع این نیست که آرمان میخواست دنیا رو تو دلم تکون بده موضوع اینه که فکر میکرد با انواع وعده های پولی وغیر پولی حال دلم خوش میشه
      نمیتونستم به خودم دروغ بگم یه چشمم به آرمان بود درحالی که چشم دلم به حسین نگاه میکرد نمیتونستم از ته دلم به آرمان بگم دوست دارم درحالی که خودم از موج مصنوعی عشق پلاستیکی حالم بهم میخورد
      آرمان پولش خوب بود وعده های شیرین میداد واز علاقم به حسین خبر داشت اولش گفت میپذیرم اما بعدش نتونست با اصل ماجرا کنار بیاد وهی عقده هاشو روی رابطه بالامی آورد.
      چندبار رفتم سمتش بخاطر قطع نشدن حمایت مالی ولی فایده نداشت چون اون چیزی که میخواستم رو نداشت تنها نکته ای که توجهم رو جلب می‌کرد قیافه اش بود که با فیلسوف ها مویی رد و بدل نمی‌کرد عینکش کمک میکرد او را آدم جدی به حساب نیارم بسیار تلاش میکرد نشان دهد بامحبت است وبه وجود من وابسته نیست عشقش خارجی بود.
      سفید رو با موهای بور تیره زیاد زیبانبود اما باتیشرت های ساده رنگ رنگ جذاب به نظر می‌رسید به ازهم گسیختگی خاصی دچار بود حالم را دگرگون میکرد دگرگونی خوب نبود
      ارتباط منو وآرمان به درازا نکشید من رفتم سمتش و خودمو عاشق نشون دادم درحالی که عشق زندگیم حسین بود واین کثیف ترین کاری بود که تو عمرم انجام دادم الان هم برای برگشت به رابطه وسوسه میشم اما یادم میاد هیچوقت نتونستم برا آدما توضیح بدم چرا حسین؟و منصرف میشم
      همیشه نگران بودم همه چیز چطور تموم میشه فکر میکردم ضربه ی عمیق عاطفی احساسش رو زخمی کنه اما همیشه منتظر بود راه رو باز کنه تا ارتباط رو شروع کنم و من یه بار برای همیشه تو یکی از بلاک کردن ها دیگه بهش پیام ندادم و در قلبم پیروزی رو جشن گرفتم
       
      آرمان راحت منو کنار گذاشت با سه روز جواب ندادن بلاکم کرد شاید الان بتونم منصفانه تر قضاوت کنم و باور کنم ملکه قلبش نبودم بلکه یه گدای پولدار خوشحال بودم
      راحت حسین رو به دست نیاوردم اما با حسین بودن مث راه رفتن روی بند می مونه از افتادن میترسم 
      این روزا فکر میکنم آرزوی من بیشتر از خوردن دوسه وعده پیتزا تو ماهه.
      حسین نهایت آرمان من تو زندگیه
      فاضله هاشمی بی فاصله 

      ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
      این پست با شماره ۱۴۱۳۷ در تاریخ جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲ ۰۵:۱۲ در سایت شعر ناب ثبت گردید

      نقدها و نظرات
      جواد کاظمی نیک
      جمعه ۲۸ مهر ۱۴۰۲ ۱۱:۲۲
      درودبرشما بانو هاشمی بزرگوار بسیار جالب بود🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
      🌺🌺🌺🌺🌺
      🪻🪻🪻🪻
      🌼🌼🌼
      🥀🥀
      💮
      غزل هاشمی
      غزل هاشمی
      شنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۲ ۱۰:۲۴
      سپاسگزارم از شما
      ارسال پاسخ
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.



      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0