سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    پست های وبلاگ

    شعرناب
    خورشید سیاه شده است‌(نامه ای به لیلا)
    ارسال شده توسط

    برهنه در بارانِ دره ی کومایی

    در تاریخ : چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ۰۳:۳۷
    موضوع: آزاد | تعداد بازدید : ۲۴۴ | نظرات : ۰

    "خورشید سیاه شده است"
     
    "غادَه السّمان"،سراینده ی سوری می گوید:
    "می خواهی راز ِ قدرت من را بدانی؟
    هیچ وقت،
    هیچ کس،واقعا مرا دوست نداشت!".
     
    خب
    درباره ی من که نسبتا این گونه بود؛
    اما،
    چیز دیگر این است که
    من واقعا دیگر از هیچ کس،چشم به راهی و انتظاری ندارم
    -به ویژه از زن ها.
     
     
     
    بیافزایم که
    زندگی ِ من
    نه این که همه اش اندوه و درد و رنج باشد،
    لحظات ِ خوش هم هست
    -شادی و اندوه به هم پیوسته است.
     
     
    ببینید !
    ما دو گونه "حُزن" و اندوه داریم:"حزنِ سیاه و حزن سبز.
    حزن سیاه،
    همان اندوه و رنجِ چیزهای روزمره است،همچون افسردگی و نگرانی برای نداری،زشتی،بی پولی و چیزهای دیگر.
     
    اما حزنِ سبز،
    درد ِ خداست
    و برآمده از اندوه برای دوری از خدا و اندوه و دردی عرفانی است...
     
    و تنهایی هم این گونه است،تنهاییِ سیاه و تنهایی سبز.
     
    و بر این بنیاد،
    می توانیم بگوییم که
    مثلا سراینده ای همچون فروغ فرخزاد،درد ِ خود داشت،حزن ِ سیاه و تنهایی ِ سیاه.
     
    یکی همچو شاملو،
    درد ِ جامعه و مردم داشت و حزنش والاتر بود؛
     
    از او والاتر،
    سهراب سپهری بود که
    درد ِ خدا داشت.
     
     
     
    آینه ی من
    و بانوی ماهتاب
    و دریاچه !
     
    بهتر است"مَن مَن" نکنم و به دام خود بزرگ بینی و عُجب(=از خود به شگفت آمدن) نیفتم.
    مردی ام همچون دیگر مردها،معمولی و ناچیز.
     
    ...اما نه این که زندگی ام همه اش حزنِ سیاه باشد،نه !
    زندگی ام
    آمیخته ای است
    از اندوه و شادی،
    از حزن و تنهایی ِ سیاه تا سبز.
     
     
    اگر"گونه شناسی"(=تیپ شناسی ِ) کارل گوستاو یونگ را شنیده باشید،ما مردمان،یا درونگراییم یا برونگرا و بخش پذیری های دیگر؛
     
    در این گونه شناسی-که پرسشنامه اش را پر کردم و گونه ی خود را شناختم-
    من این گونه ام:
    ۱-درونگرا
    ۲-شهودی
    ۳-احساسی
    ۴-منعطف
     
     
    بدین گونه که
    درونگرایم-که ویژگیِ بنیادی آن میل به تنهایی است.
     
    و شهودی ام
    بدین گونه که
    در درون،کشف و شهود می شود و با چشم ِ جان،چیزها دیده می شوند.
     
    و احساسی 
    برابر است با مهم بودن و حساس بودن به درد و رنج دیگران.
     
    و منعطف
    یعنی خشم خود را بروز نمی دهم و در سراچه ی دل،انباشته می شود.
     
     
    شما نیز می توانید گونه شناسی(=تیپ شناسی) خود را پیدا کنید.
     
     
    مهربان من !
     
    همیشه
    بامدادان
    از جیک جیک گنجشک ها به خوشی و وجد می آمدم.
     
    خوشی بزرگ من،
    شنیدن سریوه(آوای)گنجشک ها از تک درخت توت همسایه مان بوده !
    دیگری،
    دیدن و محظوظ شدن از تابیدن روشنایی ِ زرد خورشید،در برگ های سبز درختان بوده
    و نیز وزیدن،ایزد باد در خوشه های سبز گندمزار !
     
     
     
    اما بزرگ ترین چیزی که هنوز پرده از آن برداشته نشده و هنوز کشف نشده است"خدا" ست!
     
    خدا بزرگترین چیستان و معمای هستی است.
    خدا،
    خدای عارفان است
    نه خدای عابدان !
     
    دیرنده زمانی بود
    که می گفتم:"انسان،خداست !".
     
    شاید بگویی این که چندان چیز مهمی نیست و مثلا حلاج هم این را گفته؛درست است،
    اما هنگامی که آدمی،کشف و شهودی بر او عرضه می شود و سخنی می گوید،آن کشف و آن سخن،دیگر از آن ِ اوست هرچند دیگران را گفته باشند.
     
     
    بزرگترین معجزه برای من
    "انسان" بود
    و این که او خداست.
     
    آدمی،
    نمی تواند از خود بگریزد و بزرگترین شاهکار خداوند است.
     
     
    بانوی من !
    گمانم آن است که بارها پیش آمده باشد برایتان که از هیات و ساختار و ایستار فیزیکی و روحانی خود به شگفت آمده باشید
    و بگویید"این کیست که در آینه به من می نگرد؟".
     
    همین که آدمی،
    شگفت زده شد،
    پای در خاک ِ حکمت و عرفان نهاده است.
     
     
     
    برای کسی که شگفت زده ی خود نیست،معجزه ای وجود ندارد.
     
     
    در میان دو گونه ی زن و مرد،
    زن،وجود شگفت برانگیزتری است
    و خداوند،او را ویژه ساخته است
     
    و زین رو من به پیروی از سوفیای ترسایان و شولامیتِ عبرانیان، و نیز به پیروی از شاعران،
    خدای را "زنی می دانم !".
     
     
    خواهرم و مهربانم !
    صادق هدایت گفته:
    "من،
    تنها برای سایه ی خودم می نویسم که پشت به چراغ-رو به دیوار-افتاده است.باید خودم را بهش معرفی کنم !".
     
     
    آدمی با دلخوشی هایش
    و با خوشی های کوچک است که زنده است..؛
     
    و دلخوشی من،
    نشستن در اتاق تنهایی ام است که در آن کتابخانه ام جای دارد.
     
    دلخوشی من،
    همیشه گفتن ِ "یا الله" است؛سپاس خداست،استغفار است،نیایش است.
     
    خدای من خدایی عادتی و تکراری و روزمره نیست؛
    خدای من هر لحظه تازه و تازه تر می شود.
     
    مردمان سرزمینم می گویند:"تعریف از خود،دادن زکات برای بلاهت ِ خود است!"؛اما تا آدمی سخن نگفته باشد/عیب و هنرش نهفته باشد !
     
    و خداوند نیز"گفت" و "شد !".
     
     
     
    گفتن پاری از این چیزها 
    بدان سبب بود که مبادا بگویید تمام ضعیفم !
    چون هر کس از ضعف هایش سخن بگوید،از ناتوانی ِ روحش سخن گفته،
    اما گاهی پاری درد ها هست که دیگر دست خودت نیست و روانفرسای است.
     
     
     
    دیگر سخنی افزوده نمی کنم
     
    بیامرزید که شما را گیر آوردم و از این افسون و فسانه،بسیار برایتان خواندم
     
    و هنگام و زمان ارزشمندتان را به یاوه سرایی کشتم.
     
    بیامرزید

    ارسال پیام خصوصی اشتراک گذاری : | | | | |
    این پست با شماره ۱۳۰۶۷ در تاریخ چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱ ۰۳:۳۷ در سایت شعر ناب ثبت گردید

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0