پنجشنبه ۲۷ دی
اشعار دفتر شعرِ در امتداد خون شاعر مصطفی پایمرد
|
|
تا هست ، می و مطرب و شیطان رجیم
باید که به آرزوی دنیا برسیم
زیرا صفت ذات الهی این است:
بخشنده و
|
|
|
|
|
فقط حکایت سیگار و چای و آنهاییست
دقایقی که عزیزی که دوست داری ، نیست
مصطفی پایمرد
|
|
|
|
|
نوروز یعنی زندگی را زندگی کردن
حالا کجای قصه ی امروز نوروز است ؟
مصطفی_پایمرد
نوروز
|
|
|
|
|
از دست این زمانه ضحاک ماردوش
چیزی نمانده است بپوشد کفن وطن
مصطفی پایمرد
|
|
|
|
|
از هر چه به غیر دوست پالوده شدیم
خوش بود اگر به عشق آلوده شدیم
آنقدر به نام زندگی جان کندیم
تا
|
|
|
|
|
موعود قول داده که در گیر و دار غم...
موعود قول داده کمی زود میرسد
مصطفی پایمرد
|
|
|
|
|
مومن تر از فلاسفه ی قیل و قالی ام
کافرترین پیمبر در این حوالی ام
|
|
|
|
|
ابلیس چرا پیش خدا رقص کنان است؟؟
|
|
|
|
|
همه در قامت عباسی و چون اکبر لیلا...
|
|
|
|
|
منجمد کن بودنت را نذر دیدارت شدم
و تلافی می کنم هر گاه بیدارت شدم
پیش من باشی نباشی من بدهکارت
|
|
|
|
|
او گفت ''نمازت'' را...احکام ''شریعت'' را...
یا...''طبل عزا'' باشد معیار مسلمانی!!!؟؟
|
|
|