روی دوش زمان

درود آنه گرامی
بسیار زیبا و دلنشین بود
مثل همیشه
موفق باشید

درود بر شما بانو
گفتنی ها را عزیزان گفته اند
زیبا نوشته اید ولی بدون سمباده کاری و به قول مازیار با عجله
کمی چاشنی مطالعه را بیشتر کنید به فرموده جناب بدری قلمتان اوج خواهد گرفت.
امیدوارم به درجات متعالی شعر و شاعری برسید.
قلمتان نویسا
🌷🌷🌷🌷🌷🌷

🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃


⚘سلام پرستو بانو پیشاپیش عید فطر برشما مبارک⚘


https://digipostal.ir/peidfetr


🕊 کوله بارت بربند
شاید این چند سحر
فرصت آخر باشد
که به مقصد برسیم
بشناسیم خدا و بفهمیم
که در هر لحظه
ما چه غافل بودیم
می شود آسان رفت
می شود کاری کرد
تا که راضی بشود ایزدِ حق
و به لبخند خدا
شاد شویم
ای سبکبال 🕊
در دعای سحرت
هرگز از یاد مبر
من جامانده بسی
به دعای دلِ مخلصِ تو
محتاجم⚘



⚘الوداع ای ماه خوب خدا⚘


🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺🍃

سلام خوشحالم اولین نفر پای شعرتان
شعر با احساسی بود
درودبر‌ شما البته فکر کنم این شعر را بدون ویرایش ارسال کردبد چون میتونست خیلی خیلی بهتر بشه مثل شعر قبل
با احساس عمیقی در شعر همگام شدم
درود و تشکر بابت اشتراک آن

درود بر آنه ی عزیزم🌹
شعرزیبایت را خواندم . راستش اوایل شعر خیلی خوب شروع شد، آخرش هم خوب تمام شد ، ولی اواسط شعر، من یه مقدارابهام داشتم درمفاهیمی مثل" شاهی از رگ بیرون زده" و یا تناوب ضمایر استفاده شده ازمن به او ....احتمالا" از درک ناقص من باشه. انشالله در کامنتها بیشتر برام جا می افته.
روزگارت برمدارمهر
🙏🌹🙏🌹🙏🌹❤

سلام شعر شما. بسیار
زیبا و خواندنی. است
دورود ها بر شما

🌹🌹🌹🌹
با عرض سلام و احترام
خدمت شما شاعر گرامی
بسیار بسیار عالی بود لذت بردم
احسنت
قلمتان توانا
لحظه لحظه های دلتان شاد
زندگیتان پر از امید
🌷🌷🌷🌷

قشنگه ولی ناگوار
خاندنیه ولی تلخ
این شعرو جون میده با اخرین لیوان چای تلخ داخل قوری خاند و خورد

پاهایی که نمی آیند
و دستانی جا کذاشته
روی میز سرنوشت ...!
موهایی
یکی در میان سفید و
بغضی ترک خورده

درودها بانوی عزیز
شعرت بسیار زیبا ست همراه با اندوه
شادی را برایت آرزومندم وپیروزی وموفیت را🌹
قلمت نویسا به عشق پرستوی نازنینم
🌹🌹🌹🌹🌹🌹

درود آنه ی عزیزم
زیبا نگاشتی
برگ زندگی ات همیشه سبز

سلام و درود به شما آنه ی نازنینم

زیبا بود شعر ناب تان

لذت بردم از قلم با ظرافت شما

شاعرانگی هایتان مستدام

درود آنه ی نازنینم. زیبا سرودی عزیزم. لذت بردم.

سلام آنه جانم
رفیق مهربونم

چشمانم را کجا می بری؟؟؟
او هنوز
حرف هایم را نخوانده است ...

به اینکه چقدر پتانسیل این قلم بالاست و داری ازش کمتر استفاده میکنی کاری ندارم
حرف من مثل همیشه این احساس توی شعره که با خوندنش ادمو غمگین میکنه...
هربار میخونمت احساستو عمیییق میفهمم

فقط آنه یه جایی یه سوال برام پیش اومد
بغضی ترک خورده
بین دندان تا به تایش؛
شاهی از رگ بیرون زده !

اینجا منظورت زمان بود ؟ یا من اشتباه متوجه شدم...

و اینکه پایان بندی شعرت خیلی برام دلنشین بود
چه حرفایی که با چشم ها میشه زد

درود فراوان بانو گرامی
بسیار
زیبا
بود

افرین انه ی سایت
افرین
به نظرم خیلی صمیمی بود و با احساس و من واقعن فکر کردم دارم با یکی صحبت میکنم
افرین
حس عاای به من داد

درود شاعر بانو گرامی
احسنت بر شما
بسیار عاااالی و زیبا قلم زدید
پیروز و سربلند باشید

سلام و ادب بزرگوار
درود بر شما زیبا بود

درود برشما قلمتون نویسا

درود فراوان خدمتتان خانم آنه گرامی

شعری بسیار زیبا
با پایانی طوفانی
از قلم توانای تان خواندم

سربلند و پیروز باشید

درود بر شما بانوی گرامی
----------------

درود