سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        ناقوسِ زمان

        شعری از

        رضا بلالی

        از دفتر مسافر نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۶ مرداد ۱۳۹۹ ۲۳:۵۹ شماره ثبت ۸۹۱۱۰
          بازدید : ۲۲۵   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر رضا بلالی

        تاریخ سرایش این غزلچه چند سال پیش بوده که بخاطر ندارم  :
        بیدار شو ای جان که زمان میگذرد ،
        کاین موعدِ جان از تو نهان میگذرد .
        تا چند  به غفلت  گذرانی همه عمر ،
        اسوده  چنین  عمرِ  گران  میگذرد .
        بنشسته  چرایی  که رهایی   نَبُوَد ،
        برخیز چنین  فرصتِ جان  میگذرد .
        ناقوسِ  زمان  نعره  زنان  میگذرد ،
        ای خفته تو را همچو اذان میگذرد .
        در گوشِ تو ای جان که زِ جان بی خبری ،
        ( همچو ) اوای خوش الحانِ بَنان میگذرد .
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۵۳
        آموزنده و زیبا بود خندانک
        ابوالفضل زندیه شاهین
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۱:۳۷
        درود بر شما
        بسیار بسیار زیباست
        پایدار باشید و موفق خندانک خندانک
        مریم رامجردی
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۱۶
        درود بر شما
        بسیار زیبا
        مانا باشید خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۲۸ مرداد ۱۳۹۹ ۱۷:۲۶
        سلام شاعربزرگوارعزیز
        قوالعاده زیبا بود
        قلمتان همیشه توانا
        درپناه خدا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        فاضل فخرالدینی تخلص (مالک)
        دوشنبه ۳ شهريور ۱۳۹۹ ۱۵:۵۷
        درود بر شما بزرگوار
        بسیار زیبا سرودید
        برقرار باشید استاد گرامی
        🌼🌼🌼
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        د گاهی به سرم می زند شبیه زن دیوانه کوچه مان عاطفه را بخشکانم زیر نور آفتاب تا خرد شوم تا نور را ولگرد کوچه عاصی زن دیوانه کنم آری برگرد دیوانه شده از افکار کوچه گاهی خشمت آفتاب دیگر یمی شود
        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش
        محمدرضا آزادبخت

        توقعی از کسی ندارم این یاد همه باشد اگر هرچند سالها کسی نیاید اشتباهی فکر توقع به سرت نزند هرچند اشعار همه را می خوانم ولی بی توقعم

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0