سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 7 ارديبهشت 1403
    18 شوال 1445
      Friday 26 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۷ ارديبهشت

        دوست ناسپاسم

        شعری از

        زهرا مددی

        از دفتر شعرناب نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۹ ۱۵:۰۷ شماره ثبت ۸۸۹۱۳
          بازدید : ۳۵۰   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر زهرا مددی

        دوست ناسپاسم،
        تمام شد، من رفتم، دیگر با تو کاری ندارم!
        راحت باش، گوشت بدهکار حرف دیگران باشد!
        غیبت کن، پشت سرم غیبت کن! 
        شاید چیزی به مقامت اضافه شود!
        راحت باش، به فکر های احمقانه ات ادامه بده!
        ناسزا بگو، شاید دلت اندکی خنک شود!
        چه می توان گفت! راحت باش،حسادت کن، بخیل باش، کبر بورز!
        شاید تعادل بدن یا روحت اینگونه برقرار می شود، راحت باش!
        من دگر نیستم، در مقابل چشمانت نیستم!
        نفس بکش، آسوده نفس بکش، به حرص هایت فکر کن، به طمع هایت!
        خیال کن حالا که من نیستم، دیگر مورد ستایش قرار می گیری، مثل ماه زمانی که خورشید نیست، راحت باش!
        تمام سعی ام را کردم که از نورم بهره مند شوی، اما تو همیشه چشمان خود را بستی، شاید تاب و توانم را نداشتی!
        سعی کردی با نیش زبان در رو به رو و پشت سر کوچکم کنی، باشد قبول من کوچکم، تو بزرگ! من رفتم تا دگر در مقابل چشمانت نباشم!
        اما یادت باشد، هیچ کدام از چیزهایی که بر آن می بالیدی، ارزش نداشت، هیچکدام! بالاخره می فهمی، در همین دنیا هم شده، اندکی می فهمی!
        من همیشه تمام ذهنت را می خواندم، اما به رویت نمی آوردم تا راحت باشی!
        دنیای با ارزش تو برای من پوچ است، باز هم می گویم راحت باش!
        من دگر از دنیای تو بیرون رفته ام و مثل همیشه در دنیای خودم قدم می زنم!
         آزاد و آسوده، بدون تعلق، شعر می گویم و آواز می خوانم! 
        وقتی توان بینا کردن چشمان نابینا در من نیست، باید بروم، پروردگار من قطعا بر این کار تواناست!
        من هم راحت شدم، باور کن!از قلم دل شکسته ام باور کن، که چه آسوده بر روی کاغذ می غلطد و می تازد، و هر چه را که بخواهد بی هیچ ترسی می نویسد!
        منم دگر، چه می توان گفت؛ شجاع تحسین برانگیزت (یا از زبان تو بهتر بگویم:نفرت انگیزت)😉😊!!!!!
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۰۸:۴۰
        خندانک خندانک
        خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۱۶:۲۱
        دلنوشته زیبایی است
        دستمریزاد خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۰۹:۱۸
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        ساغر ناب سخن باشی و
        من دُرد کشم
        با می شعر تو
        دل
        مست و غزل خوان شده است
        خندانک خندانک خندانک
        مرغ آمین
        چهارشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۹۹ ۲۲:۰۵
        درود
        بسیار زیبا خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        آخ حرف دل منو زدی
        خنجر تو دستشونه بعد فریاد میکشی میگن تو دیوانه ای خندانک
        دانیال شریفی ( دادار تکست )
        پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ ۰۱:۵۵
        خندانک خندانک دلنوشته ای زیبا خندانک خندانک

        لایک شد دلنوشتتون👍🌹
        زهرا مددی
        پنجشنبه ۲۳ مرداد ۱۳۹۹ ۱۲:۲۴
        سلام و درود، سپاس فراوان از شعرای بزرگوار خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0