سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        فاعل

        شعری از

        سعیداعظامی

        از دفتر سبدی باشعر نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۰:۰۰ شماره ثبت ۸۵۴۷۲
          بازدید : ۵۶۲   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        آخرین اشعار ناب سعیداعظامی

         

        این همه شب تابه سحرنقد من آن فاعل بود
        چونکه اثر داشت،صحبت نقد من از دل بود
        دوش دیدم که رقیبان برحریفم چیره شدند
        ازغبار تن نرگس فقط چهره ی بی گل بود
        آمدم تا که بپرسم.زاین سبب از فروغ
        خود فرو پاشید،چو از دوستان غافل بود
        ای که از نقد معانی،چون هیزم سوزانی
        بی لطف بگو،کین سوزش وآنچه در دل بود
        شبیه زلف پریشانی چون باد در نابسامانی
        تا دولت آزادي بود ،این شاعر آن محفل بود 
        از بس که خطا بود فهمش،در طلب توبه بود
        گر پرده فکنیم از دوست،پرده دری حاصل بود
        گفتا به پیامی بوسه از حجاب بردار،زین زیان
        گفتم زین معامله عشق، پوزش پنهان باطل بود
        گر رفوی شعر و سمند عمر گوهر ارزان شده 
        بهر ابله خرده مگیر،گر دعای ما شفای عاجل بود 
         
        به دور از لب، قدح شرم افشان کن،مرتجا
        ساقیا پندآموز،که امروز ز باده فردا غافل بود 
        منم آن نقد کش، زجر ده، رو به فرار
        چوبرسر شعر ما میگذری،حکم فرار کامل بود
        شرحی از پیکرتو،تا که بگویم شهر بم می ریزد
        منم آن زلزله بی رحم،هرکه را لطف من شامل بود
        حاشا سوسن اگرشود پیدا،سوال از دوستان دارد
        اگر گلچین درباغ بود،چه اسراری بر آن قاتل بود
         
        لطفی کن،زین خانه وضوباخون وتیمم باخاک بود
        جانابرخیز به یاد خودت ،کین خلوتگاه فاضل بود
        #سعیداعظامی
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۵:۱۱
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و سخت بود خندانک
        محمد حسین اخباری
        محمد حسین اخباری
        چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۶:۲۳
        باسلام جناب استاد استکی
        واقعا تمام حرفهارا به زیبایی و ایجاز هر چه تمام تر فرمودید
        مصداق بارز ( خیرُالکلام ما قَلَّ و دَلَّ)
        دست مریزاد استاد نکته سنج
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد حسین اخباری
        چهارشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۶:۲۳
        موفق باشید
        خندانک خندانک
        سیدبهاقزوینه
        سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۰۸:۱۹
        درودبرشما
        محمد باقر انصاری دزفولی
        سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۰:۰۶
        زیبا
        وبردل نشست
        هزاران درودتان باد
        شاعر وادیب بزرگوار
        خندانک خندانک خندانک
        مهدی شهبازی
        سه شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۹ ۱۵:۲۵
        درود بر شما بسیار زیبا سرودید خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش
        محمدرضا آزادبخت

        توقعی از کسی ندارم این یاد همه باشد اگر هرچند سالها کسی نیاید اشتباهی فکر توقع به سرت نزند هرچند اشعار همه را می خوانم ولی بی توقعم
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        دَمار از روزگارِ جَمع درآورده توقع باز ااا که پِندار و گُمان و ظّن بجایِ فکر و اندیشه ست ااا بداهه ت

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0