سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 10 فروردين 1403
  • همه پرسي تغيير نظام شاهنشاهي به نظام جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ‌.ش
20 رمضان 1445
  • شب قدر
Friday 29 Mar 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    جمعه ۱۰ فروردين

    دیر آمدی ...

    شعری از

    علیرضا مسیحا

    از دفتر عاشقانه نوع شعر چهار پاره

    ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۸ ۱۸:۴۹ شماره ثبت ۸۲۲۳۸
      بازدید : ۴۶۵   |    نظرات : ۹

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر علیرضا مسیحا

    آمدی؛ آن زمان که دل کندم
    از نگاه به عکس بر دیوار
    تشنه بودم؛ شهید شد چشمم
    از عطش های حسرت دیدار
     
    دیر کردی، زمان مرا برده
    فکر ماندن به سر ندارم من
    دستهایم ببین که می لرزند
    جان نمانده دگر درون تن
     
    حال جویای حال من گشتی؟!
    با وفا این زمان دگر دیر است
    آن جوانی که عاشقت بوده
    قامتش خم شده دگر پیر است
     
    من که ضرب المثل نمیدانم
    شاعرم از تو شعر میگویم
    هرکه از دل رود، زدیده رود
    این چنین نیست من تو را جویم
     
    کاش بودی و یا که میدیدی
    تو که رفتی شبانه، تب کردم
    روزها را برای آمدنت
    به امید وصال شب کردم
     
    با نگاهت در آن شب آخر
    آذرخشی درون قلبم خورد
    تو که رفتی تمام من هم رفت
    عاشق خسته ات همان شب مرد
     
    علیرضا مسیحا
    چهارشنبه 14/11/1398
    ساعت: 17:45
    ۴
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    عباسعلی استکی(چشمه)
    جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۲۱:۳۱
    درود بزرگوار
    بسیار زیبا و غمگین بود خندانک
    مهدی ملکی الف
    پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۴۵
    احسنت
    علیرضا مسیحا
    علیرضا مسیحا
    جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۳
    سپاس
    ارسال پاسخ
    فروغ فرشیدفر
    پنجشنبه ۱۵ اسفند ۱۳۹۸ ۱۴:۵۲
    به به...بسیار زیبا بود جناب مسیحای گرامی🌹
    آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا....
    🌹🌹🌹🌹
    علیرضا مسیحا
    علیرضا مسیحا
    جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۰۰:۰۲
    ممنونمممممممم خندانک خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    مسعود میناآباد  مسعود م
    جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۵:۲۴
    سلام :

    درود بر شما .----------------------------------- . خندانک
    ..........
    نخوان دیگر که آتش در تنِ نیزار می گیرد
    دلــم از درد تنهـــائی کبوتــــر وار می گیرد

    قلــم بر کاغـــذِ کاهی نمی لغـــزد به آسانی
    هنوز از گفتن دردم دل خـــودکار می گیرد

    به جُــرم"شعر آزادی"درون خانه محصورم
    تمام لحـــظه هایم را در و دیـوار می گیرد

    گمانم کس نمیداند که این محصور زندانی
    بجـای بوسه بر گلهـا لب از سیگار می گیرد ... علی قیصری
    علیرضا مسیحا
    علیرضا مسیحا
    جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۵۷
    ممنون از محبتتون خندانک
    ارسال پاسخ
    سید فتح اله هاشمی
    جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۰۶
    سلام.عجب شعر قشنگی خندانک خندانک
    علیرضا مسیحا
    علیرضا مسیحا
    جمعه ۱۶ اسفند ۱۳۹۸ ۱۷:۵۸
    لطف شماست
    ارادتمندم خندانک خندانک خندانک
    ارسال پاسخ
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0