شنبه ۸ ارديبهشت
تسلسل مرگ شعری از مهدی ولی الهی
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ ۱۸:۴۶ شماره ثبت ۸۱۶۷۵
بازدید : ۵۷۹ | نظرات : ۵
|
آخرین اشعار ناب مهدی ولی الهی
|
آخرین نسل مرغ شب خوانم
با دوبال بریده از قیچی
من درون خودم گرفتارم
شوکرانم نشودراین پوچی
ماه من امشبی مرادریاب
ازشکست پلنگ بیزارم
شعرمن حکم پنجه رادارد
خسته ام ،ازجفنگ بیزارم
گوش جان را کمی به من بسپار
اززبان تلخیم گزیده نشو
حرفهایم عرق سگی شده اند
حال خوبم بیا پریده نشو
باورم ازامید خالی نیست
انعطافم شبیه یک کاج است
شایداین خنده های پوشالی
خانه سازی به روی امواج است
من درین روزگار دردآلود
امپراطور شهر کابوسم
روزگارم جهنم محض است
عاقبت کنج پیله می پوسم
یک شب آخر میان یک خلسه
درهبوط شبانه خواهم مرد
جنگ من بادل پریشان را
شک ندارم که من نخواهم برد
غرق دریای انزوا شده ام
قایقم رادوباره پس بدهید
درهوای غریبه افتادم
زیرآبم به من نفس بدهید
من به فکرعبورثانیه ام
توبه فکرطلوع خورشیدی
من پرازواژه های تردیدم
ازسکوتم چرا نفهمیدی؟
می زنم دل به قلب اقیانوس
در به روی غریزه ام بستم
صخره ها مرددم نکنید
دیگراین ماه رفته ازدستم
زندگی یک تسلسلِ مرگ است
چشمه ی آخرش فقط رو شد
تا لبم قصد سیب گفتن کرد
خنده ام میزبان چاقو شد
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.