سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 1 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت سعدي
12 شوال 1445
    Saturday 20 Apr 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱ ارديبهشت

      هر روز بروزترین مثنوی های آتشین. عشقم

      شعری از

      روح انگیز امیدی فرح

      از دفتر گهگاهی بزنگاهی ببار و نبار ای اشک نوع شعر مثنوی

      ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۸ ۱۶:۱۲ شماره ثبت ۸۱۵۴۲
        بازدید : ۳۷۷   |    نظرات : ۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      ‍ نام اثر 
      هرروز 
      بروزتر 
      مثنوی های 
      آتشین عشقم
      سروده و نوشته ی - 
      رو ح انگیز ( فرح ) امیدی - شیراز - ایران - 1398/10/23
      __________
      های پنجره ی گشوده مانده ِ
      به ظهورِ تابان ماهتابم 
      ای روزنه ی نوش خند های 
      رو به آفتابم
      و هی 
      شکر خنده ی مستانه ی 
      جانانه ی 
      هر روزم 
      __
      و به نام 
      اشک،
      همدمِ رشک آمیز  و
      خو ش نواز و 
      همنواز ِ
      هر روزه ام 
      ___
      تو 
      که 
      ز چهچههِ مستِ بلبلان عاشق 
      ز زخمه های سازهای ناکوک 
      ز گوشه های غمبازِ ترانه ها 
      آوازها ی ترس و وحشت و 
      دلهره و دغدغه های پایان ناپذیر 
      هر روزه ام 
      تو 
      وفادارتری 
      پس بیار 
      که تو ز زهر هلاهل ِ
      هر درد بی درمانی 
      خوش تر ی _
      بنوشان 
      به جانم 
      که تو نیش تری 
      ______ 
      به هزار مکرر 
      خواب دیده ام 
      ز بامِ بخت بلندم 
      ز آسمان آبی 
      به زمین 
      افتاده ای ؟!!
      _
      حالا تو 
      بگو 
      اشک ؟!
      ز بامِ آه ی سوزناکِ 
      کدام گلو گاه ،
      بغضِ کدام 
      سینه ی پر آشوب 
      بر می خیزی ؟
      _
      که 
      دود حسرت نا خوشی هایت 
      دیدگانم را تار
      زبانم را لال 
      و 
      لاله های گوشهایم را 
      با غروش کدام 
      میهمان ناخوانده ای 
      از سرجنگ آمده ای
      ِِقِلقلِک مکررِ
      زنگ دار می دهی ؟! 
      می دهی. 
      و مرا 
      به سقوط انتحاری 
      کدام 
      پرواز ِ بی سرانجام 
      می کشانی ؟؟
      ___
      چرا 
      مرا 
      به دام های 
      پر از قهر 
      بیماری 
      هشیاری 
      حسرت و زاری 
      می کشانی !!
      به جرم 
      پاکبازی 
      عاشقی؟!
      __
      نیت کرده ای 
      که باز گردیم بر 
      طاعت زیبای عاشقی 
      و
      یا 
      عهد و پیمان تازه کنیم و
      بمانیم بر قول و قرارِ
      عاشقی ؟؟
      بر جرمِ وسوسه انگیز و 
       دلفریبِ
      طاووس  
      عاشقی !!
      __
      و
      مشتاق تر و پایدارتر 
      به این اصل
      که مبادا 
       توقف نکنیم ؟
      در مسیرهای وسوسه انگیز و 
      خوش آب و رنگ و
      نقطه گذاری شده در
      شاهراه عاشقی .
      ____
      گاهی 
      مرا پیش می برند ؟
      تا مرز جنون
      این دیوارهای دست ساخته ی 
      آدمی 
      __
      این مرزهای سکوت  
      می کشاند 
      ما را 
      به آنطرف ستون های 
      خوف و رجا و 
      تر س و وحشت 
      ز دیدنِ
       روشنایی 
      آفتاب و مهتاب 
      ____
      می کشاند 
      ما را به دام های
      َهَی هَی قُم قُم
      دم به دم 
      گناهان این و آنی ،
      و ما اسیر 
      توقعِ 
      این و آنی 
      _
      خدایا 
      ما را برهان  
      ز دام صیادان 
      این و آنی
      _____
      پیچ و خم های 
      تضاد 
      خیر و شر 
      تردید و شک 
      خدایا 
      بکشان 
      به مسیر یقین 
      _____
      که به سیاهی 
      زغالی 
      نپوشانیم 
      زر
      __
      جرم عاشقی 
      این است 
      رخ زردتر 
      ذهن آگاه تر 
      و لبخند کمتر 
      دل شکسته تر 
      کمر خمیده تر 
      تن بیمارتر 
      و هی هی 
      خون دل بخوریم 
      ز موهبت های 
      شاهراه عاشقی 
      ز  بازی عاشقی  
      __
      قلمم و انگشتانم
      بوی خوشِ عطرِ
      نسترن 
      اقاقیا 
      نیلوفر 
      بابونه و ریحان 
      گرفته 
      به جرم گناه عاشقی 
      _و دم به دم 
      صبحانه و عصرانه می خوریم
      زهر هلاهل 
      به طمع 
      چای گلستان و
      قهوه ی ترک 
      به 
       ذائقه ی دمی دمی مزاج های 
      این و آن 
      ___
      ضلالت پذیر نیست 
      این پرواز ها و
      فرازهای عاشقی 
      که نور و سور ِ
      عاشقی 
      نقطه ی پایانی ندارد 
      در این 
      روزهای راههای بسته ی 
      بیداری ؟!
      تیغ های بُرَندَه ی. هشیاری 
      ابرهای نباریده بر
      بر کویرهای لب تشنه و
      حسرت بر دل 
      قطره ی بارش 
      بارانی _
      و یا
      آه های اجباری
       
      لال مادر زادیم ما 
      که طاقت زخاموشی و
      توانِ سُخن نداریم ما
      و 
      وسواس به مراقبت 
      ز تازه شکوفه های 
      باغ های عرفانیم 
      ماییم ما
      _
      و نمی توانیم 
      نگوییم ؟!
      ز زیبایهای دنیایی 
      که همراه ی 
      ناز شیطانیست 
      _
      پس ما 
      در تب و تاب بیماریم 
      به نام عشق 
      _
      و دیوارها ی گاشته شده 
      و دام های نقطه گذاری شده 
      و هزاران هزار 
      سدهای بُتنی 
      ساخته شده 
      به نام 
      سرعت گیر و کنترل کننده 
      سیلاب عشق 
      و
      گرفتار کننده ی عشق
      _____
      بیا 
      در مکان و زمان و مسیر 
      عشق 
      تقسیم برابری داشتیم 
      از عشق ،
      دردها و زخم های خوش عاشقانه برای من 
      آسمان آبی 
      خلوت و
      عطر خوش و لبخند عاشقانه 
      برای تو 
      روسفیدی برای تو 
      رو سیاهی برای من.
      ؟___
      مسیرهای رفته و نرفته 
      برای فرح 
      و تائید آدم ها بر ای تو 
      ____
      رنگین کمان ها 
      الاگلنگ ها 
      آفتاب و مهتاب ها 
      و روز و شب های تکراری 
      ؟__
      ؟___
      __
      و گه به اوج آسمان 
      ناگه به پایین 
      قعر زمین 
      برای من
      ___
      گاهی 
      فقط مسکن سرای او 
      لبخندش 
      صورتش 
      باطنش 
      صدایش 
      و نوای او 
      خواسته و راز و نیاز من 
      ____
      و اوج می گیرم 
      با امیدی دوباره 
      با پرهای گشوده ی 
      پروانه ای یت 
      از پیله های تنهایی
      __
      و به دام هیچ 
      شیطانی 
      نمی روم.
      در بارش
       
      باران وجود تو____
      مشق های عشقم 
      خط خط بخوان .
      در هیاهو ی
      طوفان به 
      عشق رسیدم.
      ___
      نوشته و سروده ی - روح انگیز (فرح ) امیدی - شیراز _ ایران 
      دوشنبه 
      23 دی ماه 1398
      1398/10/23
      یا علی
      ۴
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      زهرا حکیمی بافقی (الهه ی احساس)
      پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ ۱۳:۳۰
      درود بانوی مهر خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ ۲۲:۰۱
      درود بانو
      بسیار زیبا و طولانی بود خندانک خندانک خندانک
      مسعود میناآباد  مسعود م
      پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ ۲۱:۱۶
      سلام :
      درود بر شما
      بانو روح انگیز امیدی عزیز..............
      الحمد الله که نامتان به درستی ویرایش شده
      اوه ه ه ... چون شعر زیبایتان را دو بار خواندم کمی نفسم گرفت ...
      بشنو از نی چون حکایت میکند
      ا ز جـــــــــدایی ها شکایت میکند
      -----------
      سروده بسیار زیباست و شکی در آن نیست
      به گمانم شعرتان نیماییست تا مثنوی !!
      ..........
      اما گاهی اوقات پیش میآید ( حد اقل برای خودم )
      وقتی شاعر در خلسه شعری قرار میگیرد از بعضی چیز ها ...
      حتی وزن وقافیه و ردیف غافل میماند.
      که بایسته است پس از اتمام شعر استراحتی چند ساعته
      و گاهی حتی چند روزه داشته باشد و بعد سروده اش را ویرایش نماید .
      به نظرم میرسد حضرت عالی در این مورد کمی عجله به خرج داده اید ،
      و حیف است که با تکرار غیر ضرور بعض کلمات مانند (عشق و....) ونا بجا بودن علامتهای نگارشی و قافیه های غیر لازم در بعضی قسمت ها ...
      وحتی غفلت از ساختار نگارشی به شعر لطمه وارد شده است.
      چون واقف به این حالت خلسه میباشم ،
      پس هیچ ایرادی به توانایی شما در سرودن اشعار فاخر نیست .
      فقط کمی صبر و نگاهی دوباره به شعر کافی بود تا حقیر را از جسار ت معذور دارید .
      در سایه مهر

      -------------------------------------- خندانک
      عليرضا حكيم
      عليرضا حكيم
      پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ ۲۳:۲۱
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      سید احسان موسوی ( سام )
      پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ ۱۱:۱۴
      دست‌مریزاد
      روح انگیز امیدی فرح
      پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۸ ۲۱:۰۰
      درودهای بیکران
      نوش نگاهتان باد
      آن که از جام او بنوشد
      بی پروا بنویسد و در آسمان رنگین کمان خلقت به پروازدر آید .

      متشکرم
      1398/11/24
      علی مزینانی عسکری
      جمعه ۲۵ بهمن ۱۳۹۸ ۰۹:۰۲
      درود برشما شاعر گرانقدر
      بسیار زیبا و دلنشین
      دستمریزاد
      پیشاپیش عید میلاد بانوی دو عالم و روز مادر مبارک
      خندانک خندانک خندانک
      روح انگیز امیدی فرح
      شنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۸ ۱۰:۰۱
      درودها بر
      قلم های همراه
      ایام ها با بوی خوش مادرانه
      بر تمام فرزندان بانوان دیار ایران زمین مبارک و خجسته باد .
      سپاسمند م از شاد باش گویی شما .
      برقرار باشید
      1398/11/26
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0