سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 28 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت حكيم عمر خيام
10 ذو القعدة 1445
    Friday 17 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      جمعه ۲۸ ارديبهشت

      هوا بس ناجوانمردانه سرد است

      شعری از

      محمد امین افشاری

      از دفتر شعر نو نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۶ خرداد ۱۳۹۱ ۰۴:۰۱ شماره ثبت ۷۰۵۳
        بازدید : ۶۵۲   |    نظرات : ۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر محمد امین افشاری
      آخرین اشعار ناب محمد امین افشاری

      زمین سرد و دل مرده
      و کوهی بر زمین خفته
      زمستانم
      نمیدانم و شاید خاک سردم
      درد بی درمانم، ای کاش میمردم
      مرا اینگونه باور کن، که من سردم
      که من یک قطره از مرگم
      نه فانوسی ، نه قاموسی ، نه رویایی
      تو خاموشی و من سردم
      زمستانم ، نمیدانم !...
      خدایی نیست در قلبم
      صدایی نیست نوای غرش درد است
      و من تنها کنار آتشی از یاس
      هوا دلگیر و در ها بسته بر رویم
      خیابان نیستم ، این کوچه بن بست است
      مسیری نیست ، امیدی نیست
      اسیر دست مردابم
      و من هستم هنوزم ، ولیکن دست و پا بستم
      تو آزادی و من زنجیر بر دستم
      هوا بس سرد و تاریک است
      صدای زوزه گرگ است در گوشم
      و مردانی در این شهرند
      نیمی گرگ و نیمی میش
      صدای قه قه شیطان در این سرمای سوزان است
      جهنم نیست ، مردی نیست ، و دستی نیست
      کمی یاس است در دلها
      هوا بس نا جوانمردانه سرد است
      این چه کابوسیست  در قلبم
       
      و ناگه آمدآن تنها سوار خطه مردی
      و کند از تن لباسش را
      تنیدش بر تنم خورشید قلبش را
      لحظه دیدار بود آن دم
      تمامش نور ایمان بود در چشمش
      چه زیبا لحظه ای ...
      ...
      ..
      و گرمایی که برد از دم همه هوشیاری من را
      نمیدانم که غفلت برد چشمم را
      و یا مستی گرمای محبت برد قلبم را
      ۰
      اشتراک گذاری این شعر
      ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

      Guest

      ،

      محمد امین افشاری

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0