سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 18 ارديبهشت 1403
    29 شوال 1445
      Tuesday 7 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        سه شنبه ۱۸ ارديبهشت

        شب دیدار

        شعری از

        مجید خوش خلق سیما

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۵ آبان ۱۳۹۷ ۲۲:۱۰ شماره ثبت ۶۹۰۰۵
          بازدید : ۳۷۶   |    نظرات : ۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجید خوش خلق سیما
        آخرین اشعار ناب مجید خوش خلق سیما

        خداحافظ نمی گویم ، به امیدِ شبِ دیدار.
        نه من راهت نمی گیرم ، نگاهت را ز من بردار.
        ببین دستانِ من خالیست ، بنایم سست وُ پوشالیست.
        حضورم از صفا لبریز ، ولی چون باغِ یک قالی ست.
        غزل هایم بد آهنگ است ، صدایم چون شب آهنگ است.
        سکوتم گر چه روباییست ، فضایی ناهماهنگ است.
        دگر جانی به پایم نیست ، امیدی بر نوایم نیست.
        نبین بی وقفه می خوانم ، شمیمی در هوایم نیست.
        برو از پیش من جانا ، برو تردید جایز نیست .
         برو از پیش من دلبر ، مرا مهرِ تو حائز نیست.
        چرا اینگونه می خندی؟ ، دهانم از چه می بندی؟.
        شنیدم چشم تو می گفت :  ندیدم من چنین رندی.
        رخِ من خیس وُ گلگون شد ، گلویم خشک وُ بی خون شد.
        تمامِ قامتم لرزید ، تو گویی مست وُ افسون شد.
        تو گفتی : این چه سودایی ست ؟ نشانِ جهل وُ رسوایی ست.
        فغان و ناله ات برگیر ، تعب قانونِ شیدایی است.
        به خود بنگر به زیبایی ، دمی با درک وُ بینایی.
        کسی جز خود نمی یابی ، در این گردون به یکتایی.
        بیا آغوش من باز است ، سراسر عشق وُ اعجاز است.
        نبین خود را به بی حُسنی ، لبت آوایِ هر ساز است.
        تو گویی خارها گل شد ، خدا مهمانِ بیدل شد.
        درختِ قامتم بالید ، بقاء برخشکی نازل شد.
        بهاران بر تنم تابید ، تمام غصّه ها را چید.
        وجودم غنچه باران شد ، سیاهی از سرم کوچید.
        ۵
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        يکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ ۲۱:۲۹
        درود بزرگوار
        بسيار زيبا و دلنشين بود
        مثل هميشه
        دستمريزاد
        موفق باشيد خندانک خندانک خندانک
        احمد خدادادی دهکردی
        يکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ ۱۰:۳۹
        درودبراستادخوش خلق سیمای عزیز بسیارزیبا سروده اید احسنت برشما خندانک خندانک خندانک خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        يکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ ۱۵:۱۱
        بیا آغوش من باز است ، سراسر عشق وُ اعجاز است.
        درودتان جناب خوش خلق سیما گرامی
        بسیار زیبااااااااااااااااااااااااااااااااا، دلنشین و عاشقانه
        قلمتان پر فروغ
        خندانک خندانک خندانک
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        يکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ ۱۹:۱۳
        درود برشما جناب خوش خلق سیمای عزیز وارجمند

        دستمریزاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        کبری یوسفی
        يکشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۷ ۲۲:۲۸
        سلام بزرگوار
        مثل همیشه زیبا ودلنشین
        می سرایید درودتان
        پایا باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        علی مزینانی عسکری
        دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۷ ۰۸:۳۵
        سلام و عرض ادب
        بسیار زیبا و دلنشین دستمریزاد
        خندانک خندانک خندانک
        عظیم شفاعت
        دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۷ ۲۰:۳۴
        درود برشما
        جناب خوش خلق سیما
        بسیار زیبا و دلنشین سروده اید مانا باشید خندانک خندانک خندانک خندانک
        سیاوش اسفندیاری
        دوشنبه ۲۸ آبان ۱۳۹۷ ۲۱:۰۷
        شعرهایت را همچون خوش خلقی و خوش سیمائیت دوست میدارم خندانک خندانک
        سعید فلاحی
        جمعه ۲ آذر ۱۳۹۷ ۰۳:۳۰
        درود بر شما
        احسنت
        خداقوت
        زیبا ودلنشین بود
        موفق باشید. خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        طاهره بختیاری

        دردا به دل عاشق غم مثل یه قندانه اا هر چند که عشق او مانند شب و روزه اا بداهه ه
        محمدرضا آزادبخت

        د گاهی به سرم می زند شبیه زن دیوانه کوچه مان عاطفه را بخشکانم زیر نور آفتاب تا خرد شوم تا نور را ولگرد کوچه عاصی زن دیوانه کنم آری برگرد دیوانه شده از افکار کوچه گاهی خشمت آفتاب دیگر یمی شود
        ساسان نجفی(سراب)

        در همین حوالی روی صندلی کهنه ی چوبی نشسته ام اا تکیه به میز زهوار دررفته ی خیس شده از باران که بوی کاهگلی به خود گرفته اا با یک استکان چای لب سوز قند پهلو اا دلم برایت زرد شده اا گاهی سرخ و گاهیم قهوی می شود اا سینه ام تداعی خزان و پاییز در قلبم جولان می دهد اا پاییز همان فصل دوستداشتنی من و تو اا آه ه ه باز هم مثل همیشه چایم سرد شد اا سراب س ن د
        محمد رضا خوشرو (مریخ)

        شاید این غصه مرا بعد تو دیوانه کند که قرار است کسی موی تو را شانه کند
        طاهره حسین زاده (کوهواره)

        مرورِ لطفِ تان نَندیش ااا به جای این و آن نَندیش ااا رضای ایزدی را جو ااا که لبخند آوَری در پیش ااا بداهه ش

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0