جمعه ۱۱ آبان
خانه ی امن شعری از سحر نحوی
از دفتر ترنم دل نوع شعر
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ فروردين ۱۳۹۱ ۱۷:۴۴ شماره ثبت ۶۰۶۱
بازدید : ۱۱۶۸ | نظرات : ۱۰
|
|
خانه ی من امن است
آن قَدَر امن
که یک قمری مادر
به پس پنجره اش
لانه ای ساخته است
پیچکی گیسوی خود را
به لب نرده به صد ناز و غرور
رج به رج بافته است
و کسی نیست
که با پس زدن پرده ی آن
بیم آن داشته باشم
که نگاهی ز سر حرص و هوس
به درون حرم انداخته است
آن قَدَر امن
که خود را بغل پر مهرش
آن چنان افکندم
که برید از همه ی خلق جهان پیوندم
آه گویی که در این امنیت ژرف
کمی...
اندکی
قدر سر سوزن و کاه
من در آغوشِ پر از امنیت و پاک
چنان روی پگاه
گوییا در بندم
*
این جهان بی رحم است
و من آن گونه که گویی
که زنی ترسویم
(چه بگویم؟
همه دانند که من
زنم و ترسویم!)
درِ این خانه ی امن
یا که از ترس همان قمری مادر
یا که از بیم ورودِ سرِ آن پیچک سبز
همه ی پنجره ها
به جهان می بندم
و بر این امنیت و تنهایی
با نجابت به رخ آینه ها
خیره ام بر ضربان سخن لبخندم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.