سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 26 ارديبهشت 1403
    8 ذو القعدة 1445
      Wednesday 15 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت

        \\لاکپشت ها هم پرواز می کنند\\

        شعری از

        بنفشه ابو ترابی

        از دفتر زمزمه هاي تلخ نوع شعر

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۲۸ بهمن ۱۳۹۰ ۲۱:۴۳ شماره ثبت ۵۴۵۴
          بازدید : ۱۰۵۹   |    نظرات : ۱۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بنفشه ابو ترابی

        امشب،

        از  "باشو " غریبه ای کوچکترم...

        و مدام فکر می کنم

        که اگر کمی آرامتر رد شوی از کنار لبخندهای غوز کرده کسی ،

        بیشتر تنهایی اش را حس خواهی کرد

        "شوریده " تر می شوی،

        و فکر می کنم ،"جاده های سرد"هستند...

         تا آغوش های گرم را تداعی کنند

        و "بای سیکل ران "ها ،

        می رانند که بیشتر گرم شوند

        و قحطی خنده می شود

        که زیر "پوست شب "بلولی و سیاهی اش را

        با لذتی وصف نشدنی

        روی قندیلهای  بُغضت بکشی

        "زیر نور ماه "ی که نیست

        "پنج" رَج ،شالگردن ببافی

        تا همه "معادله " های درست، غلط از آب در بیاید!

        دم ِ صبحی،

        " یک تکه نان " جلوی صورتت بگیری بجای " نقاب"

        و تب تند نبودن ِ" جایی برای زندگی "

        مدام شبیه منار جنبان، بلرزاندت!

        "صبحانه برای دونفر " را تک نفره ...

        نخوری...

        و از آغوش گرم ِ" خواب تلخ" ی به " کُما" بروی

        دور خودت بچرخی و سرگیجه بگیری.

        با انگشتهای دست ِ چپت

        انگشتهای دست ِ راست ِ" شاعر زباله " ها را بفشاری


        " تانگو " برقصی و " عاشق مترسک " شوی

        " کنار رودخانه " بایستی تمام قد

        و بی پروا روی خاطرات چروکیده ات  آب بپاشی، " کودکانه "

        " چند تار مو " از  سرشانه کُتش بلند کنی

        جیغ بلند بکشی

        و با ریتم ِ " طبل بزرگ ، زیر پای چپَ " ت

        بابا کرم برقصی و چکه چکه 

        راه بیفتی تا " باغهای کندلوس"

        " رویای خیس" ِ " سینه سرخ" را ،

        با التماس به خلوت پلکهای خواب ندیده ات

        بیاوری

        از مردمک چشمهات " آکواریوم" درست کنی 

        تا "شاهزاده ایرانی "

        زُل بزند به : "ماهی ها ...که عاشق می شوند"

        می بینی برادر...

        چقدر خالص شده ام اینجا...

        روی "پُل سیزدهم " ایستاده ام و نحس شدم!

        و هی تلو تلو می خورم

        چپ ...راست...چپ...راست...

        شبیه "سرباز های جمعه"

        یا شاید اگر بخواهم درست تر بگویم

        شبیه " شمعی در باد"

        دیر وقت شد

        و خبری نشد از  اسطوره " شهر آشوب" ِ تلخ مزاج!

        " زمان می ایستد " و " سیمای زنی در دوست "

        روی شیشه های مُزَیَن شده با شبنم می نشیند " به آهستگی "

         

        " زنده باد " " خونبارش"

         

        بنفشه ابوترابی

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0