چشم تو چشم دختر چینی

رنگ موی تو رنگ نارنجی چشم تو چشم دختر چینی
آمدم عصر جمعه دیدارت دست تو چای وقهوه وسینی
مادرت گفت کارو بارت چیست از کدام ایل واز کجا هستی
گفتمش کار بنده عشق است وکشت جو با برنج لایینی
تازگی رفته ام به سربازی روی دوشم تفنگ می گیرم
تا نگهبان مملکت باشم بروند عاشقان رطب چینی
به دلم نیزآرزوهایی است که به غیر از خدا نمی داند
همه را روی مبل می ریزم به کنارم اگر تو بنشینی
من سوادم کم است گل بانو تو قبولم اگر بفر مایی
می شوم شیخ ابو علی سینا تو که باشی معلم دینی
خواب دیدم که همسرم شده ای با عروسی دبش وجانانه
تو دبیر ومعلم ادبی دست بچه به حلقه ی بینی
ظاهرا شوهر تو می میردمی شدی عاقبت تو همسر من
سرطان زا اگر نمی بودند مرغهای سفید ماشینی
عاقبت هم تو همسرم نشدی زندگی هم عصا به دستم داد
چونکه دردی نشسته در پایم به جلو می روم به سنگینی