سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 26 ارديبهشت 1403
    8 ذو القعدة 1445
      Wednesday 15 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        چهارشنبه ۲۶ ارديبهشت

        دوست دارم چشمانم را...

        شعری از

        مجتبی پاکدل

        از دفتر من... نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ شهريور ۱۳۹۵ ۱۹:۳۵ شماره ثبت ۵۰۱۸۲
          بازدید : ۱۶۴۲   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجتبی پاکدل

        من سفر را دوست دارم...
        دوست دارم ببینم درختی را
        که عمر برگ هایش،از دوبار
        عمر من هم بیشتر است
        من سفر ها کردم!
        مردمک هایم مردم ها دیدند
        من مردی دیدم چشمانش را می شست
        پیرْزنی دیدم،تاریخ بشر را از بر بود
        پیرْمردی که با سنگ ها حرف میزد
        من بچه ای دیدم،درختان را می بوسید
        نوجوانی دیدم،نردبانی میساخت
        که به خدا وصل میشد
        من نوزادی دیدم،می خندید(گریه نمی کرد)
        من سفر را دوست دارم...
        من آبی دیدم،نماز قضای صبحش را می خواند
        بادی که راه می پرسید
        درختی که عزادار بود
        من آبشاری دیدم،به بالا می رفت
        قورباغه ای دیدم،ابوعطا را پیدا کرده بود
        من بزی را دیدم،فراموشی داشت
        مرغی که شیر می داد
        کوهی که عاشق بود
        ابری که از فرط نوکری،اشک می ریخت
        من سفر را دوست دارم...
        دوست دارم ببینم
        من دیدم...
        من خودم را دیدم!
        من خودم را وقتی دیدم که
        مرگ،مرا دیده بود
        من سفر را دوست دارم.
        دوست دارم ببینم.
        مردی که به یک گل سرخ نماز می خواند
        زنی که تکخوان طبیعت باشد
        پیرمردی که ماه را ببوید
        من دوست دارم ببینم
        دری که به آن سوی ملکوت باز شود
        برگی که آبی کم رنگ باشد
        آسْمانی که ریشه دارد
        درختانی که دوقلو باشند
        باغی که روزه بگیرد
        و خدا را...
        من دوست دارم ببینم
        خدارا...
        خدارا...
        خدارا...
        وبازهم خدارا...
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        جمیله عجم(بانوی واژه ها)
        سه شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۵ ۰۷:۳۷
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        درود
        زیبا وبااحساس بود
        کمی شبیه اشعار سهراب شده بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        مجنون ملایری
        سه شنبه ۲۳ شهريور ۱۳۹۵ ۰۲:۰۷
        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0