سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
  • روز ملي خليج فارس
  • آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ‌.ش
21 شوال 1445
  • فتح اندلس به دست مسلمانان، 92 هـ ق
Monday 29 Apr 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    دوشنبه ۱۰ ارديبهشت

    داستانی که قرار بود شعر شود ...اما نشد !

    شعری از

    مسعود احمدی

    از دفتر خمیازه های شبانه نوع شعر سپید

    ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۹ شهريور ۱۳۹۵ ۱۵:۱۰ شماره ثبت ۴۹۸۲۸
      بازدید : ۴۳۲   |    نظرات : ۱۴

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه
    دفاتر شعر مسعود احمدی

    نیمه شب 
    دلتنگی هایم را 
    آهسته می گریم...
    می ترسم سحر 
    _ دخترم _ 
    بیدار شود ...!
    پی نوشت : 
    مراد از پشت کوه به شهر آمده بود  ، اما دلش مثل دشت ، وسیع و مهربان بود . 
    همان روز اول که در شهر کاری پیدا کرد ، با دو مرد دیگر دوست شد ... 
    مراد ، هر دو دوستش را خیلی دوست داشت ...سالها گذشت و این سه دوست ، با هم خوش و خرم بودند ...
    تا اینکه یک روز ، دوست اول مراد ، با دوست دوم ، قهر کرد ...مراد خیلی تلاش کرد آنها را آشتی دهد اما نشد که نشد ...با این وجود اما ، مراد ، هر دو دوستش را دوست داشت ...

    یک شب دوست اول به سراغ مراد آمد و به او گفت که اگر می خواهد با او دوست باشد ، باید با دوست دوم ، دوست نباشد ...چون دوست دوم ، حالا دشمن او بود ...مراد قبول نکرد و گفت که او هر دو دوست را ، دوست دارد ...
    دوست اول ناراحت شد و رفت ...

    شب بعد ، دوست دوم ، پیش مراد آمد و گفت اگر می خواهد با او دوست باشد  باید با دوست اول ،دوست نباشد ، چون حالا دوست اول ، دشمن دوست دوم بود ...مراد پیشنهاد دوست دوم را نیز قبول نکرد ...چون او می خواست هر دو دوست را دوست داشته باشد ...
    حالا دیگر ، هر دو دوست مراد ، که با هم دشمن بودند ،  با مراد هم دشمن شدند  ...اما مراد همچنان هر دو دوست را ، دوست داشت .
    سالها گذشت ...تا اینکه دوست اول مراد ، با دوست دوم ، آشتی کرد ...
    مراد خیلی خوشحال شد که دوستانش، با هم آشتی کرده بودند ...اما دوستان مراد ، با مراد آشتی نکردند و  مراد را همچنان دشمن خود می دانستند !
    اما مراد  ، آنها را ، همچنان ، دوست خود می دانست ...

    سالها گذشت و دوستان مراد با او همچنان دشمن بودند و مراد هم همچنان آنها را دوست داشت  ...

    تا اینکه یک روز ، دوست اول  مراد ، مریض شد و جانش را از دست داشت ...مراد  برای مرگ دوست اولش ، خیلی گریه کرد و تصمیم گرفت که به مراسم خاکسپاری او برود ...
    وقتی دوست دوم مراد ، ناراحتی مراد را دید ، دلش سوخت و به طرف مراد آمد و او را بغل کرد ...
    پس از مراسم خاکسپاری ، دوست دوم ، رو به مراد کرد و گفت : من تا  دیروز  یک دوست خوب داشتم که از دست دادم،  ولی امروز ، باز هم  یک دوست خوب دارم  و از این بابت خیلی خوشحالم ...
    مراد در پاسخ گفت : اما من خیلی اندوهگین هستم ...چون تا دیروز دو تا دوست خوب داشتم ولی امروز فقط یک دوست خوب دارم ...

    دوست دوم ، ساعتها به این حرف مراد فکر کرد ، اما هیچگاه  متوجه منظور مراد نشد .
    مسعود احمدی 
    ۹ شهریور ۹۵
    .
    ۹
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    احمدی زاده(ملحق)
    شنبه ۱۳ شهريور ۱۳۹۵ ۰۰:۳۷
    سلام استاد عالی زیبا قشنگ و اموختنی بود مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    محمود  خرمی فرد
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۰۴:۲۱
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    همایون فتاح(رند)
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۰۶:۳۷
    درود بیکران شمارا سزاست خندانک خندانک خندانک
    لیلا باباخانی (سما الغزل )
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۰۷:۲۴
    خندانک
    خندانک
    خندانک
    خندانک
    خندانک
    خندانک بسیار عالی خندانک
    جواد مهدی پور
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۰۸:۱۵
    درود بر شماا
    خندانک
    خدابخش صفادل
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۰۹:۲۵
    درود!قشنگ بود.
    شریف شریفیان
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۱۰:۲۵
    درود استاد بزرگوار
    خندانک خندانک خندانک
    عباس وطن دوست
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۱۱:۲۲
    خندانک
    سلام
    درود جناب احمدی
    زیبا بود خندانک
    آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۱۵:۱۷
    خندانک خندانک خندانک
    شاهین لقایی(شاهین)
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۱۶:۱۹
    سلام بر شما شاعر گرامی
    سروده ای زیبا و داستان آموزنده ای بود.
    پایدار باشید خندانک خندانک خندانک
    شاهدخت
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۱۶:۴۴
    درود برشما بزرگوار زيبا بود
    موفق باشيد
    مجنون ملایری
    پنجشنبه ۱۱ شهريور ۱۳۹۵ ۱۸:۴۵
    با سلام استاد احمدی بسیار زیبا
    زهرا منصوری
    جمعه ۱۲ شهريور ۱۳۹۵ ۱۵:۳۹
    خندانک خندانک خندانک
    سلام بسیار زیبا سرودید
    حسين زرتاب
    جمعه ۱۲ شهريور ۱۳۹۵ ۲۰:۲۵

    سلام مسعود عزیز

    زیبا بود دخترتون سحر!!

    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0