چون که دلتنگت شوم

هانیه هانیه زینب
هانیه هانیه زینب
هانیه جان به گوشی
تازه عروسم به گوشی
هانیه جان چه خوب کردی ماه عسلتو مهمون عمه زینب شدی
هانیه جان نگران وهبت نباشیا
هانیه جان داداشم حسین جهادو از رو دوش شما برداشت اما نزاری چادرت از رو دوشت بیفته ها ،نزاری عمه زینب دلخون بشه ها
ام وهب حالت خوبه خانوم اخ که روز عاشورا چه هدیه ای در راه خدا دادی ام وهب امروز هزار هزار ام وهب داریم
باورم نميشد یه بار دیگه این صحنه رو ببینم

ام وهب به گوشی خانوم

ام وهب ؛
بانو ببین شیرین زبون آوردم
یه بار دیگه برات جَون آوردم
اسمشو عبّاس علی میزارم
یه قرص ماه به کهکشون آوردم
قابل تو نداره خاک پاتِ
نوکرتو دَون دَون آوردم
به زیر سقفِ آسمون ارباب
ایندفه من رنگین کمون آوردم


شبا نماز شب میخونه بانو
عقده هاشو میشکنه روی زانو
خودم دیدم دعا میکرد الهی
فدا بشم فقط فدای بانو


مادرِ من ،بگو که من بگوشم
وقتش شده، برم کفن بپوشم
یه عمر دلم، میخاس حرم ببوسم
حیفم اومد، بمونم و بپوسم
نرگس ،دارم میرم ولی بابا جون
حس میکنم، گونه هاتو رو دوشم
دخترِ با با مو طلایی من
دعا کنی شربتمو بنوشم


بابا برو خجل شدم دوباره
چی میکشه رقیهٔ سه ساله
بابا نزار دوباره سر ببینه
که مثل من طاقتشو نداره

#زارع_سخویدی

حسین زارع سخویدی
متولد 1364
ساکن یزد ،سخوید
تحصیلات دیپلم

مربوط به اوج هنر هیجدهم(مادر شهید)


#زبان_حال_همسر_شهید

چون که دلتنگت شوم میل ِ زیارت میکنم

کم کمک دارم به تمثال تو عادت میکنم

بلبل عشقم زند پَر در هوای کوی تو

آندمی که دارم از رویت عیادت
میکنم

هرچه از تو خواستم ،دادم خداوند جلی

روسیاهم که چرا اندک عبادت میکنم

دلبرم رفتی ز معبودت بسی دل میبری

لا اقل من هم بِبَر دارم حسادت میکنم

مثل تو شاید ندانم راه و رسم عاشقی

در کنارت آنچه را گویی اطاعت میکنم

چون تو هستی حاج احمدهای عصر عاشقی

آرزوی مرگ خود ساعت به ساعت میکنم

سالها خواب از دو دیده رخت بر بست و نَخُفت

آن شبی که با توأم یک خواب راحت میکنم

راستی نرگس گُلَت، اُستاد وکدبانو شده

توی دفتر گفته بابا گل نثارت میکنم

خواستم از خاطراتش هم بگویم اندکی

چونکه میدانی نمیگویم ،جسارت میکنم