سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 15 ارديبهشت 1403
  • روز بزرگداشت شيخ صدوق
26 شوال 1445
    Saturday 4 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      شنبه ۱۵ ارديبهشت

      به سیم آخر بزند

      شعری از

      حنظله ربانی

      از دفتر جرقه های اجمالی نوع شعر رباعی

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱ بهمن ۱۳۹۴ ۲۰:۳۴ شماره ثبت ۴۴۱۱۴
        بازدید : ۸۲۶   |    نظرات : ۱۴

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه

      باید که بیاید و سراسر بزند
      با ترکه ی خویش بی صداتر بزند
      شایسته ی آنیم خدا انسان را
      نفرین کند و به سیم آخر بزند
      94/11/1
      حـــنـــــظـــــ
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۰۶
      درود گرامی
      بسیار چالب و زیباست خندانک خندانک خندانک
      وحید کاظمی
      يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۵:۳۵
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      خیلی هم خوبه
      مرحبا
      عباس زارع میرک آبادی
      يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۴۵
      سلام و درود
      با اینکه از لحاظ شعری زیبا خلق کرده اید اما
      از لحاظ محتوا با آن موافق نیستم
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      فریبا غضنفری  (آرام)
      يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۰۶:۴۹
      ولی این کارا از خدا برنمیاد.... شاید گوشمون رو بپیچونه اما دلش نمیاد نفرینمون کنه .

      درود بر شما خندانک خندانک خندانک
      صفیه پاپی
      يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۲:۲۳
      ............ خندانک خندانک خندانک ......................
      درود همشعر خوبم خندانک
      زیبااااا بود خندانک خندانک خندانک
      خدا هم مثل مادر مهربان است...
      ............. خندانک خندانک خندانک ..........................
      روزی شیخ جعفر شوشتری را دیدند که در کنار جویی نشسته و بلند بلند گریه می‌کند. شاگردان شیخ، با دیدن این اوضاع نگران شدند و پرسیدند: «استاد، چه شده كه این‌گونه اشك می‌ريزيد؟ آيا کسی به شما چیزی گفته؟»
      شیخ جعفر در میان گریه‌ها گفت: «آری، یکی از لات‌های این اطراف حرفی به من زده که پریشانم کرده.»
      همه با نگرانی پرسیدند: «مگر چه گفته؟»
      شیخ در جواب می‌گويد او به من گفت: « شیخ جعفر، من همانی هستم که همه در مورد من می‌گویند. آیا تو هم همانی هستی که همه می‌گویند؟! و اين سئوال حالم را عجيب دگرگون كرد.»
      حنظله ربانی
      يکشنبه ۴ بهمن ۱۳۹۴ ۱۵:۵۸
      ممنونم بزرگواران
      عذر می خوام اگر از نظر محتوایی باعث ناراحتی تان شد و مطلوب دوستان واقع نشد ولی به هر حال شاعر حق داره طبق احساسی که بهش دست میده شعر بگه و عواطفش رو به رشته ی نظم بکشه . حقیقتا با دیدن اتفاقات امروزی و صحنه های زشتی که در دنیای پستمون که وجود داره حالا از هر نظر و ابعادی که بخوایم نگاه این رباعی پر بیراه هم نیست .
      به قول معینی کرمانشاهی
      عجب صبری خدا دارد
      مجددا سپاسگزاری می کنم از توجهات اساتید و دوستان گلم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      ایمان نوش آذری
      دوشنبه ۵ بهمن ۱۳۹۴ ۱۹:۰۷
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0