سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 10 ارديبهشت 1403
  • روز ملي خليج فارس
  • آغاز عمليات بيت المقدس، 1361 هـ‌.ش
21 شوال 1445
  • فتح اندلس به دست مسلمانان، 92 هـ ق
Monday 29 Apr 2024
    به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

    دوشنبه ۱۰ ارديبهشت

    حرف دل

    شعری از

    رحیم نیکوفر ( آیمان )

    از دفتر دلنوشته نوع شعر غزل

    ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۰ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۴۹ شماره ثبت ۴۳۷۷۵
      بازدید : ۹۷۲   |    نظرات : ۷۰

    رنگ شــعــر
    رنگ زمینه

    گویم امشب این دل غم دیده را شیدا کنم
    فکری و یک چاره ای بر حال این تنها کنم
    پرگشاید تا خیال من هم سوار بربال او
    آسمان شهر  گردم  ماه خود پیدا کنم
    آوَرَد امّا دلم آن منطق اش  گوید چنین
    او مرا گم کرده است پس من چرا این را کنم ؟!
    می روم برفکر فرو می بینم آن حرفش درست
    پس دگر باید نخواهم حرف دل حاشا کنم
    کعبه ی عشقم تو بودی ای بت بی مهرِ من
    باید امشب آن دلِ سنگِ تو را رسوا کنم  !
    در طوافت بودم امّا نامسلمان خواندی ام
    میروم تا در بیابان چلّه ای برپا کنم
    حیف از آن شد که نشد چون زائری یک بوسه را
    حجرالاسودِ پیشانیِ تو عطا کنم
    عاشقی ازمن بگیری یک خیال واهی است
    چون محبت تا قیامت  دوش خود قبا کنم
    توبه را من توبه کردم  حلقۀ گوش ات بکن
    همچنان یا بسم عشق در هر دمم نوا کنم
    ۷
    اشتراک گذاری این شعر

    نقدها و نظرات
    احمدی زاده(ملحق)
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۳۱
    ممنونم داداش رحیم گل که اسم منو نیز وارد شعرت کردی خندانک
    رحیم خان گل دوستت دارم برادر گلم به حلاوت و شیرینی شعر خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    عباسعلی استکی(چشمه)
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۹:۲۰
    درود بزرگوار
    غزلی ناب و زیباست خندانک خندانک خندانک
    جمیله عجم(بانوی واژه ها)
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۱۲:۴۶
    خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک
    درود برادرخوبم
    غزل خوبی بود خندانک خندانک خندانک
    اما مشکلات وزنی اش خیلی زیاددد
    باید ویرایش شه
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    آلاله سرخ(سیده لاله رحیم زاده)
    دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۳۴
    در طوافت بودم امّا نامسلمان خواندی ام

    میروم تا در بیابان چلّه ای برپا کنم.................................. خندانک خندانک خندانک
    مجتبی شفیعی (شاهرخ)
    دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۳۴
    باید امشب آن دلِ سنگِ تو را رسوا کنم !
    ............
    سالها از دست مستی سر زدم بر کوه و دشت
    باید امشب باده ریزم .شهر را غوغا کنم.
    خندانک خندانک
    دارم کم کم در صفحه شما غزل گو میشوم خندانک خندانک
    سلام دوست خوبم
    ممنون که مینویسی و اینگونه زیبا خندانک خندانک
    مسيحا الهیاری
    دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۳۴
    ميروم جشني براي داداشم سر پا كنم
    گر نيايي زودتر باور بكن دعوا كنم..

    زيبا و عاشقانه و كلاسيك ناب و داداش رحيم آفرين

    توبه كردم كه دگر مي نخورم در همه عمر
    به جز از امشب و فردا شب و شبهاي دگر خندانک
    نیره ناصری نسب
    دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۰۸:۴۹

    کعبه ی عشقم تو بودی ای بت بی مهرِ من

    باید امشب آن دلِ سنگِ تو را رسوا کنم ! خندانک خندانک خندانک

    سروده زیبای است جناب نیکوفر گرانقدر
    مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    نجمه طوسی (تینا)
    دوشنبه ۲۱ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۵۶
    سلام بر شاعر گرامی
    چرا اینقدر مشکل وزن و قافیه ؟ شی + دا دو تا مصوت بلند داره ولی در عطا ع + طا مصوت کوتاه + مصوت بلند شده .
    باید دستی به روی شعرتان بکشید .
    خندانک خندانک خندانک خندانک
    عباس زارع میرک آبادی
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۵:۱۲
    سلام و درود
    حظ بردم از این سروده زیبا و دوست داشتنی
    زنده باشید
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    امیر جلالی( ا م دی )
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۶:۰۸
    دوست عزیز و شاعر گرامی جناب نیکوفر مثل همیشه اجازه بدهید تنها از منظر احساس شعر شما را بگویم که چه کرده... حسی خوب و صادقانه و مودبانه... انتقال احساس شما به خواننده روان تر نیز می شود اگر اراده کنید. زیبا بود و درود بر شما خندانک
    وحید کاظمی
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۱۳
    درود بر استاد ادب
    مرحبا بر شعرتان بسیار عالی
    فرهاد مهرابی
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۰۷:۳۸
    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک

    سلام جناب نیکوفر گرامی
    درود بر شما
    غزل زیبایی سرودید

    خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    حسام الدین مهرابی
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۰۴
    درود شاعر گرامی
    احسنت
    صد البته راهنمایی سرکار خانم طوسی همواره راهگشاست...
    مجنون ملایری
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۱۰:۵۸
    بسیار عالی موفق باشی شاعر عزیز
    علیرضا کاشی پور محمدی
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۱۶
    آفرین اما مشکلات شعرتان را چنانکه خانم طوسی گفتند برطرف کنید
    خندانک خندانک خندانک
      مرتضی اربابی حکم ابادی (مسیح)
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۴۳
    پیرو کلام اساتید بزرگوار اشکالات فنی رو برطرف کنید حال واحساسش حرف نداشت
    مثل خودمی راه میفتی خندانک (البت شما استاد مایی )
    درودهاااااااااابرادر گلم خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
    مهدی صادقی مود
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۱۴:۴۴
    سلام جناب نیکوفر عزیز
    خندانک خندانک
    زیبا بود
    درود برشما
    خندانک
    مسعود احمدی
    سه شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۴ ۲۳:۱۱
    نیافته ام هنوز
    دیواری
    تا سایه اش را
    تکیه دهم...
    کج
    جوش خورده است
    شهری که
    دست معمارش شکسته بود !

    مسعود احمدی .
    درودتان باد جناب نیکوفر عزیز. تاخیرم را ببخشید
    صفیه پاپی
    چهارشنبه ۲۳ دی ۱۳۹۴ ۱۲:۵۸
    ........................... خندانک خندانک خندانک .............................
    درود همشعر خوبم خندانک خندانک
    زیباااا بود خندانک خندانک خندانک خندانک
    .......................... خندانک خندانک خندانک .............................
    شیخ عبدالسلام بصرى با نسبت دادن كرامت و احوال غیبى به خود، جمعى را فریفته و در اطراف خود جمع كرده بود. براى فریب بیشتر مریدان، روزى در محراب مسجد بصره در حین خواندن نماز ناگهان گفت: كخ كخ ! مردم تعجب كردند.
    شیخ گفت: من كه اینجا مشغول نماز بودم ، دیدم سگى داخل كعبه شده، با چخ گفتن، او را از آنجا بیرون كردم تا خانه را آلوده نكند. مریدان خوشحال شدند و آن را از كرامتهاى شیخ دانستند.
    یكى از مریدان ، كرامتهاى شیخ را براى زن خود بیان كرد.
    آن زن آگاه براى رسوا كردن شیخ قلابى، از طریق شوهرش روزى شیخ و مریدان را به مهمانى دعوت كرد و براى هر یك ظرفى از غذا و بر روى آن مرغى پخته گذاشت اما مرغ شیخ را در زیر غذا پنهان نمود.
    شیخ عصبانى شد و گفت : چرا به من اهانت شده و ظرفى بدون مرغ آورده اى ؟
    ناگهان آن زن زیرك و آگاه فریاد زد: اى كسى كه از مسجد بصره سگ را در كعبه مشاهده مى كنى ، چگونه جوجه را زیر مشتى برنج نمى بینى!!!؟
     موسی عباسی مقدم
    دوشنبه ۲۸ دی ۱۳۹۴ ۱۳:۰۱
    درود بزرگوار زیبا بود خندانک خندانک
    صابرخوشبین صفت
    چهارشنبه ۷ بهمن ۱۳۹۴ ۲۲:۵۴
    سلام.
    باور کن در بیشتر ابیات شعر مشکل وزن وجود دارد و سبک شعر را در بعضی ابیات به هم زده اید. خندانک
    موفق باشید.
    تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


    (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
    ارسال پیام خصوصی

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    0