سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 11 آبان 1403
    29 ربيع الثاني 1446
      Friday 1 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۱۱ آبان

        سکوت - پیغام۳

        شعری از

        امید مرادی

        از دفتر شعرناب نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۹ تير ۱۳۹۴ ۰۳:۰۰ شماره ثبت ۳۸۳۲۶
          بازدید : ۵۳۵   |    نظرات : ۷۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر امید مرادی

        سکوت:
        غم زاده شد 
        ومن از خواب بر آمدم،
        غریزه فغان شد،
        نفس نهان شد،
        درد اندیشه شد
        ومن به سکوت مأمن آمدم
        چیست این سکوت؟
        این صلبِ باران خورده،
        چیست این استیصالِ مسلسل
        که در این واژه ها بی آنکه جایی یابد 
        به حالِ احتضارمینشیند
        ودر حافظه ی تاریخِ منسوخ ، بودن راتحمیل می کند
        وانفجاری از تداوم تألمِ متأمل،
        آه
        ترکش های سکوتم،
        زخمی میکند بالِ پروازَت را؟
        می ستاند فریادِ درونَ ت را؟
        تهی میکند مغزِ سرشارَت را؟
        ببین راه را
        وفاصله را
        وزمان را
        که در پیچ وخم های این مصاف ، همچنان منتظرت میماند،
        عبور راببین 
        دیگرنوبت توست
        معنی کن
        هوش دار
        سکوت کن 
        غریو کن
        وبا دست های مجالَ ت ،
        این هنگامه های بی سکنه را به آغوش بکش
        واین راهم بدان 
        تامن هستم واین چرخه ی فریاد
        تنهاسلاحم ،سکوت می ماند
        پیغام۳
        وقتی نانِ شب به خروش امان نمی دهد،
        وقتی سکوت معنیِ رضا می شود
        وتعبیر ملزم به تبعید،
         دیگر امیدی نیست ،
        باید از معبرگذشت
        باید گرسنه ماند
        ولاشه ی هویت را به دهانِ شغال داد
         وخود را تاقیام خون به دار کشید...
        پ.ن
        اینم از پیغام ۳که گفتم همینجا بیارم البته حال وهوا وزمان سرودن این شعر  با سکوت کاملا متفاوته ، ببخشید یه کم طولانی شد ودر آخراینکه از هرگونه نقد ونظری به شدت استقبال میکنم
        باتشکرازمهرتون
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5