سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 17 ارديبهشت 1403
  • روز اسناد ملي
28 شوال 1445
    Monday 6 May 2024
      به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

      دوشنبه ۱۷ ارديبهشت

      ثارلله

      شعری از

      از دفتر غربت موهوم نوع شعر

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۴ تير ۱۳۹۰ ۰۱:۳۴ شماره ثبت ۳۷۹۷
        بازدید : ۱۱۵۴   |    نظرات : ۲۸

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر

      حسین، تنها، عزیزِ شیعیان نیست،
      اگر، یارب، فرشته نیستِ پس کیست؟

      فرشتگانِ که بر او سجده کردند؛
      غبارِ راهِ ،او، در دیده کردند؛

      نمی گویم، حسین از نسلِ آدم؛
      نباشد، وانگهی می آورَم کم!

      خداوندا، تَوّهُم، بنده را سوخت؛
      به زانو، کَله ام، رمزَت خدا، دوخت؛

      یکی گفتا، حسین خونِ خدا هست؛
      به او گفتم، که حرفت ناروا هست!

      خطابم کرد او، هان، ای یهودی!
      تو بر خونِ خدا، توهین نمودی؛

      جوابش دادم ای بابا، مُخَم، آب؛
      شده،وَ، کرده عقلم را حسین خواب؛

      شدم دیوانه از کارِ حسین، مرد!
      نبود آن کارِ انسان که حسین کرد؛

      کسی در طولِ هر دوران، شنیده؟
      و یا با چشم های خویش دیده؟

      که از نسلِ بشر مردی بخیزد؛
      به مانندِ حسین، خونش بریزد؟

      نه بابا، به خدا، یک از هزار،هم؛
      نبوده چُون حسین ،عاشق از آدم؛

      به فکرم، هرچه می گویم، عزیزم!
      رهایم کن، چو، مجنون، می گریزم؛

      ولی اندیشه ی حیرانِ بنده؛
      حسین را صاحبِ بال و پرنده؛

      کنَد تعبیر و می گوید، که مجنون!
      مگر او را نگویند ایزدی خون؟

      مگر نشنیده ای واژه ی اسرا؟
      و یا نام بُراقِ عرش پیما؟

      مگر جَدِ حسین، بر پشتِ باره؛
      همان باره که بودهمچو طیاره؛

      نشد در عرشِ مهمان خداوند؟
      حسین هم نوه ی احمد بخوانند؛

      بدان، پس که حسین هم می تواند؛
      شَوَد خونِ خدا، در عرشِ راند؛

      پذیرفتم حسین فوقِ بشر بود؛
      بشر بودش، ولی عشقش به سر بود؛

      حسین آزاده آمد، رفتِ آزاد؛
      به خونِ پاکِ خود، اینگونه فریاد؛

      بزد کی آدمی، هر کس که هستی؛
      تو، هم پیغمبری را می پرستی!؟

      به جای خود! بیا آزادگی کن؛
      قیام از بهرِ ظلم و بردگی کن؛

      و باید گفته باشد این سخن ها:
      برای من حسین، همراهِ من ها!؟

      که این حق را نداری از امامی؛
      و یا از هر بزرگی و به نامی؛

      سپر سازی، و با نیرنگ و ترفند!
      شَوَی حاکم، و آزاده، کنی بند...!؟
      ***
      پژواره
      ***
      میلاد سرور آزادگان حضرت امام حسین علیه السلام و روز پاسدار بر تمام مردم آزاده ی جهان خجسته باد.


      ۰
      اشتراک گذاری این شعر
      ۲ شاعر این شعر را خوانده اند

      Guest

      ،

      ایرج محرم پور(صوفی خموش )

      نقدها و نظرات
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      0