سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        دوشینه ی من

        شعری از

        بیژن آریایی(آریا)

        از دفتر چرک نویس نوع شعر قصیده

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲ مرداد ۱۳۹۳ ۰۳:۱۶ شماره ثبت ۲۸۳۶۹
          بازدید : ۴۹۳   |    نظرات : ۳۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بیژن آریایی(آریا)

        دوشینه  با  خیالت ؛ آرام  خفته  بودم

        در  مهربانی   تو؛  جانا   نهفته   بودم

        رویای  دیدن  تو  ؛  ای  مه  لقا  نگارم

        در سر چو پروریدم؛در یاد  پخته   بودم

        اندر خیال خود من؛بودم  نگین  شاهی
        ای  کاش  نازنینم؛ این  راز  گفته   بودم
        درد  فراق  او  را؛  ای  مردمان     ببینید
        گویی چو گوهر کان؛من پاک سُفته بودم
        در خواب چون که دیدم؛یارم کنار من بود
        عقل از سر و دل خود؛من نیز رُفته بودم
        از گرمی  وجودش ؛ گرم  بود   آشیانم
        از سوز  عشق دلدار ؛یاران؛ سُخته بودم
        دین و دل و هر آنچه؛بودش امانت من
        در چارچوب عشقش؛یکجا فُرُخته بودم
        این بود تا سحرگه؛یارم  کنار  من  بود
        از شوقْ من بسان؛لاله  شکفته بودم
        فارغ  از این جهان  و ، نیرنگ مردمانش
        آرام دست خود را،از جانْ شسته بودم
        محو جمال جانان؛گردیدم و چه آسان
        ترس از وجود خود من؛آسان کُشته بودم
        آرام   در    کنارم؛   بنشست    یار      زیبا
        گویی بسان شمشاد؛از ریشه رُسته بودم
        با ناز و صد کرشمه؛ بنشسته  یار  محبوب
        من  نیز  میخ  عشق را؛در قلب کُفته بودم
        ========================
                               پ.ن:
        هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که کسی
        احساست را بفهمد؛بدون اینکه وادارش کنی.
        ۱۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0