سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 22 ارديبهشت 1403
    4 ذو القعدة 1445
      Saturday 11 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۲۲ ارديبهشت

        خواب تاریخی

        شعری از

        غلامعباس سعیدی

        از دفتر نقشی بر آب نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۲ ۲۱:۰۸ شماره ثبت ۲۴۱۸۴
          بازدید : ۵۲۲   |    نظرات : ۵۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر غلامعباس سعیدی

        سرِ این راه نشستیم و دگرها رفتند

        چشم بر واقعه بستیم و دگرها رفتند

         

        پیشتر از همه بودیم و نشستیم اینجا

        پا و پاتابه گشودیم و نشستیم اینجا

         

        تیغ ما میخ شد و اسب کهر را بستیم

        به سرِ توبره اش بندِ کمر را بستیم

         

        خوابمان آمد و زین بالشمان شد اینجا

        شاهدِ خرّ و پف و نالشمان شد اینجا

         

        مرد بودیم ولی مردیِ ما با ما خفت

        بر نیاید ز عصا کاری اگر موسی خفت

         

        زره و نیزه و شمشیر و سپر را بردند

        اسب را توبره را بند کمر را بردند

         

        هی پریدیم ز خواب خوش و هی خوابیدیم

        چارده خواب خوش و ناخوشِ پیهم دیدیم

         

        گاه، سمکوبِ رقیب از بغل گوش گذشت

        بارها شاهدِ توفیق از آغوش گذشت

         

        بغل آورده لبان غنچه نمودیم بسی

        جور خمیازه کشیدیم و ندیدیم کسی

         

        "پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست"

        بارها شاهد توفیق به بالین بنشست

         

        چشم واکرده و آن چاک گریبان دیدیم

        دست دور کمر و گردن خود پیچیدیم

         

        رخش رفت و شب تهمینه ندیدیم چرا؟

        روی آن شاهد دیرینه ندیدیم چرا؟

         

        عاقبت شاهد توفیق، دل از ماها کند

        رفت و در دامن ما یک دو سه گردو افکند

         

        تا که روزی خمِ یک حادثه بیدار شدیم

        ناگهان شاهد این وضع اسفبار شدیم

        .

        .

        .

        .

        .

        غلامعباس سعیدی

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0