توبه

یوسفم سلام یک روز دیگردرانتظارسبری شدوتونیامدی بازهم تمام کوچه های شهرت رابه انتظاردیدنت گشتم اماافسوس....هریک قدم که رفتم هزارباربشت سرم رانگاه کردم شایدبشت سرم باشی ومن صدای گامهایت رانشنیده باشم.مهربانم چه ظالمانه مرابه تغ انتظارمیکشی و...امروزدوباره حسرت خوردم به خاطرلحظه هایی که کنارت بودم وازترس خداوعقابش  ازدست دادم.دلم مسوزد به خاطرهمه ی گناهها ی نکرده:من که میدانستم خداوندبخشنده است بس چرالحظه ها ی باتوبودن را...../درکنارتوبودن زیباترین گناه عمرمن بودومن چه ابلهانه ازدست دادمش//کاش سکبارفقط یکبارگناه میکردم واینگونه حسرتش بردلم نمیماند کاش به بخشایش خدابیشتراطمینان کرده بودم .هنوزتنم درحسرت گرمای تنت میسوزد   هنوزچشمانم برمن نهیب میزندکه ظالم چرااجازه ندادی سیرببینمش  گیسوانم درحسرت نوازش دستان توآنقدرغصه خوردکه رنگ باخت  هنوزلبانم تشنه ی یک......اغسوس افسوس..کاش ورق زمان برمیگشت ویکبارتنهایکباردیگرمیدیدمت///خدایاتوبه میکنم ازشرم وحیایی که لذت حضورش را از من گرفت توبه میکنم ازحیای چشمانم ... توبه میکنم ازکتمان تمام خواسته های به لب نرسیده ام   خدایابه بزرگیت قسمت میدهم فرصت این توبه را ازمن نگیر بگذاریکباردیگرببینمش     بگذارمن هم یکبار تنهایکبارلذت توبه رابچشم  فقط یکباربرای تمام عمرم