سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 21 ارديبهشت 1403
    3 ذو القعدة 1445
      Friday 10 May 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        جمعه ۲۱ ارديبهشت

        با من از اصل بگو

        شعری از

        بهروز حبیبی

        از دفتر شعر نو نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۲ ۱۸:۱۵ شماره ثبت ۲۲۸۶۷
          بازدید : ۶۸۰   |    نظرات : ۴۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        از کدامین احساس سخن می رانی
        که مرا با آن آشنایی نیست
        بیگانه ام مپندار
        از واقعیت بگو نه خیال
        از ممکن بگو نه محال .
         
        دریچه ای بگشا
        تنها یک دریچه کافیست برای دیدن
        دریچه ای به روی دل .
         
        آنگاه
         
        با من از عشق بگو نه هوس
        از رهایی بگو نه قفس .
         
        با من از فقر بگو
        با من از شکستن غرور یک مرد بگو .
         
        با من از درد بگو
        از شب سرد بگو
        گرچه خود دیر آشنای دردم
        همنشین غربت شبهای سردم .
         
         
        با من از مردی بگو
        از مروت
        حس همدردی بگو
        از مرام و غیرت و رسم جوانمردی بگو
        هر چند از نامردی نامردمان آزرده ام .
         
        با من از ایمان بگو
        از نبایدها و بایدها بگو
        از لذت بخشیدن و احسان بگو
        با من از فرق میان آدم و شیطان بگو
        با من از یک لقمه نان
        بامن از واجبتر از ایمان بگو .
         
         
        با من از خاکستر یاران بگو
        با من از شب گریه در باران بگو
        از سکوتی که درونش ناله ها دارد بگو
        از اسیری مانده در چنگال دژخیمان بگو
        با من از نوباوگان تشنه در صحرا و دشتستان بگو .
         
        با من از مهر بگو
        گر چه از بی مهری نامهربانان خسته ام .
         
        با من از راز بگو
        از هجوم  بی دلیل واژه ها
        از تراوش کردن اندیشه ها
        از غرور و نخوت بی ریشه ها .
         
        با من از اصل بگو
        خود فروع زندگی را بی گمان خواهم شناخت .
         
        با من از رویاندن و رستن بگو
        گر چه قطع ریشه ها در باور اندیشه هاست .
         
        با من از آوارگان مانده در سرما بگو
        با من از ظلم و ستمهایی که از انسان به انسان رفته است
        با من از دیوار سنگین و بلند فاصله
        با من از اندوه بی پایان بگو .
         
        با من از یک مادری در انتظار
        با من از بغض نشسته بر گلوی یک پدر
        با من از درد نهفته در دل انسان بگو .
         
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0