سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 19 خرداد 1403
    2 ذو الحجة 1445
      Saturday 8 Jun 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خظ قرمز ماست. اری اینجاسایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۱۹ خرداد

        خورشید زمستانم

        شعری از

        ایـّـوب ایـّـوبی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۲ ۲۱:۱۰ شماره ثبت ۲۰۱۱۷
          بازدید : ۸۵۹   |    نظرات : ۱۲۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر ایـّـوب ایـّـوبی

        لبْ غنچهٴ خـندانم ســلطان دل و جـانم
        صد سال بر این حُسْنت دِلْداده و مهمانم
        افســــوس نــمی فهـمی دِلْدادهٴ بســـتانت
        من تشــنهٴ دیـدارم؛ سرچشــمه، نمی دانم
        گُــلْ بـوسهٴ مغرورت، هـر گز نشـده رامـم
        مـــن مـــنتظر آنـــــم دربـــان و نگــهبانم
        اندکْ نِگَهٴ چشمت، دلْ خوش کُنَکـَم باشد
        وزْ فیض همین افسون، پیوسته غزلْ خوانم!
        وقتی دل شیدایم، بوسید نگاهت را
        گُلْ بوسه شکوفه زد، در ریشهٴ دندانم
        گویی لبِ نمناکت لبْ تشنه نمی بیند
        آبی نچکد از او بر قلب پریشانم
        با نازکی اندام؛ باپاکیِ دندانت
        من قصّهٴ دل گفتم خندید که نادانم!
        شمس الْغزل قلبم شیرینْ لبِ خوشمزّه
        از شهد شکرْ شیرتْ صد شعر بَیَفْشانم
        هان! ای گُلِ خوشبویم از یادْمَبَرْ این شور
        ریشه بِدَوان درمن، خاک گـُل گلدانم
        یک قطره،نگاه خود در جام شرابم ریز
        افزون بنما شورش در این دلِ طوفانم
        هر مغز ودلی بوسید آن چشم و لبت پنهان
        چون معترضی برمن؟افسونگر خندانم؟!
        من چشم ولبت بوسم پنهانی ورِنْدانه
        دارم هنری والا در ریشهٴ ایمانم
        گـُلْ آهوی زیبایم رحمی بنما بر من
        کز آتش لبهایت سر گشته و ویرانم
        ظالمْ لب و چشمانت مظلوم؛ دلِ مَستم
        آن چشم و لبتْ آزاد، من؛ گوشهٴ زندانم!!
        خواهم سخنی گویم با حُسْن جَمال تو
        کای دلبر دلْ آزار ، من بر سرِ پیمانم
        سرمای وجودم  را از بیخ بِکَن دلبر
        گرمای وجودم شو؛ خورشید زمستانم
        هرشاعرعاشقْ جانْ چون دید غزلهایم
        داندکه در این شیوه من؛ رهبر میدانم
        حافظ برو سعدی گوی یک لحظه بیا اینجا
        تا عشق دگر بینی در این دلِ دیوانم
        وین شیوهٴ عشق ما با خلق بهشتی گوی
        من مغزغزلْ نوشم! وز زمرهٴ رندانم
        رو نثر مُسَجَّع خوان ازپیرهرات ما
        خوان این غزل ناب چون باغ وگلستانم
        رازی بُود ایّوبی! آسان نکنی رامش!
        کزعشق نجیب او،من؛من سرگشته وحیرانم!

        ۰
        اشتراک گذاری این شعر
        ۴۵ شاعر این شعر را خوانده اند

        سید حاج فکری احمدی زاده (ملحق)

        ،

        پگاه دوسته پور(شهرآشوب)

        ،

        طاها محبی

        ،

        فروزان شهبازي

        ،

        مصطفی یگانه

        ،

        طيارغيبعلي زاده

        ،

        علی بخشان

        ،

        آنا پورتقی

        ،

        صدف عظیمی

        ،

        ایوب ایوبی

        ،

        فرمیسک(هاوارِ هَه لوی)

        ،

        آمنه اقلیدی

        ،

        سمانه هروي

        ،

        میثم دانایی

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        سيداحمدظريف چشتي (مودودی)

        ،

        حسین علی دلجویی

        ،

        زیبا آصفی(آمــین)

        ،

        میثم الهی خواه(قاصدک باران)

        ،

        محمدرضا صالحی ( مسافر بیابان )

        ،

        سید حمید رضا مرتضوی(برگ سبز)

        ،

        سیده نفس احمدی

        ،

        بهروز عسکرزاده

        ،

        سعید سعادتی فر(غمخوار)

        ،

        محمد دهقانی هلان

        ،

        طلعت خياط پيشه (طلاي كرماني)

        ،

        حسين باران(کاک باران)

        ،

        محمد مير سليماني بافقي(باران)

        ،

        رسول محمد بيگي(سروگون)

        ،

        محسن فخار

        ،

        نادر اقبال

        ،

        سامان سعیدی

        ،

        رضا آرمان

        ،

        يدالله عوضپور آصف

        ،

        سمیه سرتنگی(دنیا)

        ،

        احمد بیرالوند

        ،

        حوریه(دلشید)اسماعیل تبار

        ،

        عبدالوهاب شیرودی (وهاب)

        ،

        ابوالفضل عظيمي بيلوردي ( دادا )

        ،

        نیره ناصری

        ،

        علی نیاکوئی لنگرودی

        ،

        محمد رضا نظری(لادون پرند)

        ،

        عبدالرحمن حواشی

        ،

        حسین پروند

        ،

        مرتضی صمدی

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        محمدرضا آزادبخت

        م سر به سر اگر سرم برود هرگز نمی گذارم سر به نا سر رود در سرم این شد شش سر جناب فرشید خان جنگی در کارنیست غول شش سر نام شعرم است از دفتر بانوی ازلی
        افسانه نجفی

        تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
        فرشید به گزین

        ت ما را سریست با تو که گر خلق روزگار دشمن شوندو سر برود هم برآن سریم این میشه سه تا سر محمدرضاجان یعنی حداکثر قدرت ما پس قبول که ما سپر انداختیم اگر جنگ است
        محمدرضا آزادبخت

        ه شاه به میل خود هرگز سوار بر اسب نمی شود مگر ملکه خورشید آفتابش را کجتر کند ستیز با تو معنا ندارد وقتی خورشید خودستیز تر از همه تاج را بر سر گذاشت ااافرشید جان نمی دانستی من شاعر معنا ستیزم و گاهی معنا گریز اصلا مفهوم شعربرای من معنا نداردفقط زیبایی شعر برایم مهم است ای دشمن نازنینم غول شش اسر از دست تو عصبی ست
        فرشید به گزین

        دریافتمت که فر خورشید تویی فرشید کجا قبله امید کجا ااا چه مشاعره معناستیزی شده البت به جز قسمت شاهانه

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0